از خشت و خاك
چهارشنبه 22 خرداد 86
مگر میتوان «از خشت و خاک» را یک بار شنید. بارها و بارها میشنوی و همچنان مشتاق میمانی که باری دیگر بشنوی. شور و شوقی که از اشعار حکیم فردوسی به دست میدهد، چنان است که ساعتها تو را به خود مشغول میکند. نمیتوانی به سادگی از کنار آن بگذری. اشعاری که شاید به گوشمان نرسیده باشد. آخر مگر ما چقدر شاهنامه میخوانیم؟ چقدر خود را نیازمند این کاخ بلند هویت ایرانی میدانیم؟ از حماسة فردوسی خیلی بدانیم رستم و سهراب، رستم اسفندیار و هفت خوان رستم است. آنهم دست و پا شکسته. مگر میتوانیم دریابیم که فردوسی تاریخ تحول اجتماعی زندگی انسان را آغاز زندگی و عصر یخبندان و عصر کشف آتش و فلز و ... به تصویر کشیده است و یا در لابلای اشعار حماسیاش، اشعار عاشقانة زیبایی سروده است. بخشی از این اشعار زیبا را میتوان در کاست «از خشت و خاک» شنید
همه بوستان زیر بند گل است/ همه کوه پر لاله و سنبل است
فروهشته از گوش او گوشوار/ به ناخن بر از لاله کرده است نگار
و یا
به بد مهری من زبانم مسوز/ به من بازبخش و دلم برفروز
و یا
شب تیره بلبل نخسبد همی/ گل از باد و باران بجنبد همی
و یا
خداوند هستی و هم راستی/ نخواهد ز تو کژی و کاستی
و یا
جهان یادگار است و ما رفتنی/ به گیتی نماند به جز مردمی
و یا
بترس از خدای و میازار کس/ ره رستگاری همین است و بس
و یا
دریغا از این ایران که ویران شود/ کنام پلنگان و شیران شود
این اشعار که فقط ابیاتی از آنها را نوشتم، با آهنگسازی بسیار زیبای صادق چراغی رنگی دیگر یافته و دلنشینتر شده است. آهنگی ملهم از موسیقی خراسان؛ زادگاه فردوسی. کار چراغی از نظر هارمونی و ارکستراسیون در خور توجه است و در نوع خود بدیع است. از سرنا و دوتار چنان استفاده شده است که روح حماسه در سرتاسر موسیقی موج میزند و شنونده را به تأمل و همراهی با اشعار و صدای زیبا و دلنشین علیرضا قربانی فرامیخواند. هر چند باید اعتراف کرد که قربانی نتوانسته است در برخی گامها حق مطلب را آنچنان که باید برآورده کند و صدای او نمیتواند با بلندای شعر فردوسی و موسیقی همراه شود. اما این از ارزش کار او که ما به عمق شاهنامه میبرد چیزی نمیکاهد پیشنهاد میکنم از خشت و خاک را بشنوید و به دیگران نیز پیشنهاد دهید، تا پیوندی دیگر با فردوسی برقرار کنیم
همه بوستان زیر بند گل است/ همه کوه پر لاله و سنبل است
فروهشته از گوش او گوشوار/ به ناخن بر از لاله کرده است نگار
و یا
به بد مهری من زبانم مسوز/ به من بازبخش و دلم برفروز
و یا
شب تیره بلبل نخسبد همی/ گل از باد و باران بجنبد همی
و یا
خداوند هستی و هم راستی/ نخواهد ز تو کژی و کاستی
و یا
جهان یادگار است و ما رفتنی/ به گیتی نماند به جز مردمی
و یا
بترس از خدای و میازار کس/ ره رستگاری همین است و بس
و یا
دریغا از این ایران که ویران شود/ کنام پلنگان و شیران شود
این اشعار که فقط ابیاتی از آنها را نوشتم، با آهنگسازی بسیار زیبای صادق چراغی رنگی دیگر یافته و دلنشینتر شده است. آهنگی ملهم از موسیقی خراسان؛ زادگاه فردوسی. کار چراغی از نظر هارمونی و ارکستراسیون در خور توجه است و در نوع خود بدیع است. از سرنا و دوتار چنان استفاده شده است که روح حماسه در سرتاسر موسیقی موج میزند و شنونده را به تأمل و همراهی با اشعار و صدای زیبا و دلنشین علیرضا قربانی فرامیخواند. هر چند باید اعتراف کرد که قربانی نتوانسته است در برخی گامها حق مطلب را آنچنان که باید برآورده کند و صدای او نمیتواند با بلندای شعر فردوسی و موسیقی همراه شود. اما این از ارزش کار او که ما به عمق شاهنامه میبرد چیزی نمیکاهد پیشنهاد میکنم از خشت و خاک را بشنوید و به دیگران نیز پیشنهاد دهید، تا پیوندی دیگر با فردوسی برقرار کنیم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home