برف و احتياط و ناتواني
يكشنبه 16 دي ماه 1386
امروز كه از خانه بيرون آمدم، همه جا سفيدپوش بود و برف همچنان ميباريد. با احتياط قدم برميداشتم و ميديدم مردم نيز با احتياط راه ميروند. اتومبيلها با احتياط حركت ميكنند و حق تقدمها بيشتر رعايت ميشود. گويي به ظاهر تلاشي ميشود تا احترام يكديگر را حفظ كنند. با خود انديشيدم كه كاش هواي تاريخ اين خرابآباد كمي برفي بود تا مردم اين ديار و سياستمدارانش با احتياط گام برميداشتند. حق تقدمها را رعايت ميكردند و به يكديگر احترام مي گذاشتند. اگر هواي سياستمان كمي ابري بود و مردم احتياط ميكردند شايد كساني كه لياقت تصدي حكومت را نداشتند، به قدرت نميرسيدند. شايد و شايد. يكي از دوستان گفت اگر حِكمي ببينيم، ميتوانيم بگوييم وقتي نعمت باشد، مردم مهربانتر ميشوند. وقتي نعمت براي همه باشد، همه بهره و لذت ميبرند. خداوند نعمتش را بر سر همه ميبارد. اين هم ديدگاهي است. ولي بعد انديشيدم كه اگر در هواي ابري احتياط ميكنيم، اگر احترام يكديگر را رعايت ميكنيم، اگر به يكديگر تنه نميزنيم، اگر كمي حق تقدمها را رعايت ميكنيم، لزوماً از فهم ما از شرايط موجود يعني خطرزا بودن شرايط نيست. بلكه ميتواند ناشي از ناتوانيمان در ماجراجويي باشد. در شرايط برفي ما نميتوانيم تنه بزنيم، نميتوانيم سبقت بگيريم، نميتوانيم بياحترامي كنيم؛ نه از آن جهت كه آن را نادرست و خطا مييابيم، بلكه از آن جهت كه ميترسيم براي خودمان خطرناك باشد. به عبارتي، به لحاظ سلبي به عمل احتياطآميز روي ميآوريم نه به لحاظ ايجابي. ما مردماني سلبي هستيم نه ايجابي. به خاتمي رأي ميدهيم از لج ناطقنوري و به احمدينژاد از لج هاشمي. گويي اين حماقتمان به برفي بودن يا آفتابي بودن هواي تاريخمان ربطي پيدا نميكند
0 Comments:
Post a Comment
<< Home