غيبت نگاه انساني به حقوق شهروندي
يكشنبه 13 آبان ماه 1386
ـ 137 نهادينه كردن فرهنگ شهري است؛ شهروند گرامي، شما ميتوانيد در حوزة امور اجتماعي و مزاحمتهاي شهري شامل سد معبر، جمعآوري متكديان و كارتنخوابها، حيوانات موذي، سگهاي ولگرد و زوايد فيزيكي مزاحم اعم از ساخت و سازهاي غيرمجاز، جمعآوري خودروهاي فرسودة رهاشده، فروشندگان دورهگرد و ... با شهرداري تماس بگيريد.»ا
اين جملات، تبليغاتي است كه پشت بليتهاي آبان و آذرماه شركت واحد اتوبوسراني تهران به چاپ رسيده است. خواندن همين چند جمله «نهضت نوين» شهرداري را در «نهادينه كردن فرهنگ شهري» به خوبي نشان ميدهد؛ نهضتي كه ناخواسته با ناكارآمدي خود در همين گامهاي اوليه براي فهم و نهادينه كردن حقوق شهروندي و حقوق انساني اعتراف ميكندشهرداري تهران ناخواسته متكديان، كارتنخوابها و فروشندگان دورهگرد را از جمع شهروندان خارج كرده است، چرا كه به شهروندان خطاب ميكند تا اين افراد را معرفي كنند و شهرداري نيز با آنان برخورد ميكند
اين جملات، تبليغاتي است كه پشت بليتهاي آبان و آذرماه شركت واحد اتوبوسراني تهران به چاپ رسيده است. خواندن همين چند جمله «نهضت نوين» شهرداري را در «نهادينه كردن فرهنگ شهري» به خوبي نشان ميدهد؛ نهضتي كه ناخواسته با ناكارآمدي خود در همين گامهاي اوليه براي فهم و نهادينه كردن حقوق شهروندي و حقوق انساني اعتراف ميكندشهرداري تهران ناخواسته متكديان، كارتنخوابها و فروشندگان دورهگرد را از جمع شهروندان خارج كرده است، چرا كه به شهروندان خطاب ميكند تا اين افراد را معرفي كنند و شهرداري نيز با آنان برخورد ميكند
شهرداري تهران ناخواسته متكديان، كارتنخوابها و فروشندگان دورهگرد را در دريف حيوانات موذي، سگهاي ولگرد، زوايد فيزيكي مزاحم و خودروهاي فرسودة رهاشده قرار داده است. در اين صورت ميتوان بر اساس اين تبليغات نتيجه گرفت كه حقوق شهروندي شامل آنها نميشودابتدا اين را بايد بپذيريم كه بخشي از متكديان، گروههاي سازمانيافته هستند و برخي از كارتنخوابها، معتادان طردشده از خانواده، ولي اين تمام قضيه نيست. حتي اگر چنين باشد آنان نيز شهرونداني هستند كه محصول سازوكارها و روابط ناعادلانة مسلط بر زندگي اجتماعي و اقتصادي بودهاند. از اين رو، آنان شهرونداني هستند كه نيازمند حمايتهاي خاص اجتماعياند
اما روي ديگر قضيه چيز ديگري است. شما قطعاً فروشندگان دورهگردي را ديدهايد و يا ميشناسيد كه عمدتاً افرادي آبرومند و قابل اعتماد هستند كه با حداقل امكانات و سرمايه تلاش ميكنند با كسب مشروع، زندگي خو و خانواده را در اين فضاي نابسامان اقتصادي و اجتماعي در سطح اوليه و يا قابل قبولي از نگاه خود تأمين كنند. حتي برخي از دستفروشاني كه كنار خيابانها بساط ميكنند، چنين وضعيتي دارند. برخي كارتنخوابها نيز از اين قاعده خارج نيستند؛ آنها افرادي هستند كه توان مالي تأمين هزينة مسكن را ندارند. برخي آنها در طول روز مشغول فعاليتي هستند كه ذيل حمايتهاي بيمهاي قرار نميگيرد. از اين رو، دستمزد به نسبت پاييني دارند و امكان تأمين هزينة اجارههاي سنگين را ندارند. البته شهردارين نيز خوابگاههاي عمومي ندارد تا آنان با حداقل هزينه بتوانند شب را در آن جا بگذرانند
در شهرداري گويا حقوق و فرهنگ شهري اغلب با پول اندازهگيري ميشود. آن كه عوارض ميپردازد شهروند است و از حقوق شهري برخوردار و در حوزة فرهنگ شهري زيست ميكند و آن كه نميپردازد، شهروند نيست
اجازه بدهيد مشاهدهام را از برخورد شهرداري منطقة19 با بساطداران كنار خيابان شرح دهم: مكان بازار پارچه عبدلآباد. هر دو سوي خيابان بساطكنندگان ايستادهاند. خيابان مملو از خريدار است. به ندرت اتومبيلي عبور ميكند. مردم يعني همان شهرونداني كه شهرداري سنگشان را به سينه ميزند، اين وضع را پذيرفتهاند. به جهت ارزانتر بودن قيمتها در مقايسه با ديگر نقاط شهر، شهروندان ديگر مناطق نيز بخشي از خريد خود را آن جا انجام ميدهند. روزي براي انجام كاري آن جا بودم. ولولهاي درافتاد. بساطداران، بساط خود را با عجله جمع ميكردند. مغازهداران به آنان پناه ميدادند
پنج نيسان شهرداري وارد خيابان شده بود. جلوي آن چند نفر بيسيم به دست و پشت سر آنان حدود 20 مرد قويهييكل. اموال دستفروش بينوايي كه نتوانسته بود مال خود را نجات دهد، به داخل نيسان پرتاپ ميكردند. نيسانها عبور ميكردند و نفرين مردم، همان شهروندان بدرقهشان بود. هر كس چيزي ميگفت(داخل پرانتز از نوشتهام حذف شد: يكي ميگفت پس مردم چه كنند. ديگر ميگفت مثل قوم مغول ميمانند. حمله مي كنند و مال مردم را غارت ميكنند. آن يكي ميگفت حقوق اين افراد را از مال دستفروشان تأمين ميكنند) شهرداري با هدف نهادينه كردن فرهنگ شهري، ناخواسته، تخم نفرت ميپاشيد. جالب آن كه دقيقهاي از گذشتن مأموران مبارزه با سد معبر نگذشت كه بساط دستفروشان پهن شد و آرامش به بازار بازگشت و چيزي كه ماند؛ ناخرسندي از عملكرد شهرداري، اموال از دست رفتة برخي دستفروشان و فرهنگ شهري مورد پذيرش مردم بود
شهرداري به عنوان نهادي كه خود را متولي فرهنگ شهري ميداند ابتدا بايد نگاه خود را به دورهگردان، دستفروشان و كارتنخوابها تغيير دهد و آنها را همرديف زبالههاي شهري نداند. دوم بايد به حقوق آنان به عنوان شهروندان صاحب حق احترام بگذارد. سوم بايد فرصت و امكان لازم را براي زندگي آبرومندانة آنان فراهم آورد و چهارم اين كه از آنان در قالب برنامة حمايتهاي اجتماعي حمايت كند نه برخورد. (و پنجم اين كه بايد عذرخواهي كند)ا
اما روي ديگر قضيه چيز ديگري است. شما قطعاً فروشندگان دورهگردي را ديدهايد و يا ميشناسيد كه عمدتاً افرادي آبرومند و قابل اعتماد هستند كه با حداقل امكانات و سرمايه تلاش ميكنند با كسب مشروع، زندگي خو و خانواده را در اين فضاي نابسامان اقتصادي و اجتماعي در سطح اوليه و يا قابل قبولي از نگاه خود تأمين كنند. حتي برخي از دستفروشاني كه كنار خيابانها بساط ميكنند، چنين وضعيتي دارند. برخي كارتنخوابها نيز از اين قاعده خارج نيستند؛ آنها افرادي هستند كه توان مالي تأمين هزينة مسكن را ندارند. برخي آنها در طول روز مشغول فعاليتي هستند كه ذيل حمايتهاي بيمهاي قرار نميگيرد. از اين رو، دستمزد به نسبت پاييني دارند و امكان تأمين هزينة اجارههاي سنگين را ندارند. البته شهردارين نيز خوابگاههاي عمومي ندارد تا آنان با حداقل هزينه بتوانند شب را در آن جا بگذرانند
در شهرداري گويا حقوق و فرهنگ شهري اغلب با پول اندازهگيري ميشود. آن كه عوارض ميپردازد شهروند است و از حقوق شهري برخوردار و در حوزة فرهنگ شهري زيست ميكند و آن كه نميپردازد، شهروند نيست
اجازه بدهيد مشاهدهام را از برخورد شهرداري منطقة19 با بساطداران كنار خيابان شرح دهم: مكان بازار پارچه عبدلآباد. هر دو سوي خيابان بساطكنندگان ايستادهاند. خيابان مملو از خريدار است. به ندرت اتومبيلي عبور ميكند. مردم يعني همان شهرونداني كه شهرداري سنگشان را به سينه ميزند، اين وضع را پذيرفتهاند. به جهت ارزانتر بودن قيمتها در مقايسه با ديگر نقاط شهر، شهروندان ديگر مناطق نيز بخشي از خريد خود را آن جا انجام ميدهند. روزي براي انجام كاري آن جا بودم. ولولهاي درافتاد. بساطداران، بساط خود را با عجله جمع ميكردند. مغازهداران به آنان پناه ميدادند
پنج نيسان شهرداري وارد خيابان شده بود. جلوي آن چند نفر بيسيم به دست و پشت سر آنان حدود 20 مرد قويهييكل. اموال دستفروش بينوايي كه نتوانسته بود مال خود را نجات دهد، به داخل نيسان پرتاپ ميكردند. نيسانها عبور ميكردند و نفرين مردم، همان شهروندان بدرقهشان بود. هر كس چيزي ميگفت(داخل پرانتز از نوشتهام حذف شد: يكي ميگفت پس مردم چه كنند. ديگر ميگفت مثل قوم مغول ميمانند. حمله مي كنند و مال مردم را غارت ميكنند. آن يكي ميگفت حقوق اين افراد را از مال دستفروشان تأمين ميكنند) شهرداري با هدف نهادينه كردن فرهنگ شهري، ناخواسته، تخم نفرت ميپاشيد. جالب آن كه دقيقهاي از گذشتن مأموران مبارزه با سد معبر نگذشت كه بساط دستفروشان پهن شد و آرامش به بازار بازگشت و چيزي كه ماند؛ ناخرسندي از عملكرد شهرداري، اموال از دست رفتة برخي دستفروشان و فرهنگ شهري مورد پذيرش مردم بود
شهرداري به عنوان نهادي كه خود را متولي فرهنگ شهري ميداند ابتدا بايد نگاه خود را به دورهگردان، دستفروشان و كارتنخوابها تغيير دهد و آنها را همرديف زبالههاي شهري نداند. دوم بايد به حقوق آنان به عنوان شهروندان صاحب حق احترام بگذارد. سوم بايد فرصت و امكان لازم را براي زندگي آبرومندانة آنان فراهم آورد و چهارم اين كه از آنان در قالب برنامة حمايتهاي اجتماعي حمايت كند نه برخورد. (و پنجم اين كه بايد عذرخواهي كند)ا
0 Comments:
Post a Comment
<< Home