بازگشت به ارادة شخصي در امور ا جتماعي
سهشنبه 22 آبان 1386
اين يادداشت در روزنامهي اعتماد ملي امروز به چاپ رسيد
جامعهنشاسان در سير تحول جوامع، از دورههاي مختلفي سخن ميگويند. در يك تقسيمبندي كلي، آنان زندگي اجتماعي بشر را به دو دنياي قديم و دنياي جديد تقسيم ميكنند. آن چه وجه مميزة اين دو دنياست، ماهيت روابطي است كه بر جامعة انساني حاكم است. در دنياي قديم كه بيشتر مردم در روستاها زندگي ميكردند، وجه غالب روابط حاكم، شخصي، چهره به چهره، عاطفي، غيررسمي و نخستين بود. اما در دنياي جديد كه با شكلگيري مدرنيسم آغاز شده است و بيشتر مردم در شهرها زندگي ميكنند، وجه غالب روابط حاكم، غيرشخصي، تعريفشده بر اساس هنجارهاي درون پايگاههاي اجتماعي، عقلاني و رسمي است. البته اين به آن معنا نيست كه جوامع كنوني عاري از روابط شخصي و عاطفي هستند. بلكه اين روابط تعيينكنندة حيات جامعه محسوب نميشود. هر چند روابط شخصي و عاطفي، اس و اساس گروههاي غيررسمي و برخي نهادهاي اجتماعي مانند خانواده است، ولي جامعة كنوني فارغ از روابط رسمي و عقلاني در سطح جامعهاي و ملي نميتواند جامعهاي سالم باشد و مبتلا به مجموعهاي پيچيده از مصائب اجتماعي خواهد بود
سيد حسن مدرس، نمايندة مردم تهران در مجلس سوم، چهارم، پنجم و ششم دوران مشروطه و نمايندة علما در مجلس دوم، اين موضوع را به خوبي فهميده بود. او از جمله نوادري بود كه خود را محصور علوم حوزوي، آنهم در آن دوران نكرده بود و بسياري از كتب تاريخ، مخصوصا تاريخ تحولات غرب و برخي كتب مبنايي فلسفة غرب را خوانده بود و به دركي قابل توجه از دوران مدرن رسيده بود
در دورة پنجم مجلس كه سردار سپه ميخ خود را محكم كوبيده و به عنوان رييسالوزرا بسياري از روشنفكران خواهان تغيير و تحول را به هواخواهي خود كشانده بود، مدرس در دهم آبان ماه[1] 1303 در مجلس نطقي ايراد كرد كه به عنوان يكي از مهمترين نطقهاي تاريخ مجلس مشروطه و به اعتقادم از مهمترين نطقهاي تمام مجالس شصت سال گذشته ثبت شده است. اين نطق نشان از فهم عميق او از تاريخ ايران و سير تحولات جوامع بشري دارد
مدرس، مرز اساسي بين دنياي قديم و جديد را در ماهيت ارادة حاكم بر امور اجتماعي تعريف ميكند. او معتقد است در گذشته بر امور اجتماعي، ارادة شخصي حاكم بود و در دورة جديد اين ارادة جمعي است كه امور اجتماعي را اداره ميكند و سامان ميدهد. سخن او چنين است
ـ«يك عمرهايي اين مملكت و ساير قطعات دنيا و نقطههاي مختلفه دنيا اداره ميشد با ارادة شخصي يك نفر[2]، هر قطعه از قطعات دنيا
يك قطعة دنيا هم اين ايران شما بود كه شما نمايندگان اهالي آن هستيد، ارادة شخصي در امورات نوعي و امورات اجتماعي حكمفرما بود ... استبداد طول كشيد تا بيست سال قبل، كه ... اشخاص منورالفكر از داخلة مملكت به خيال افتادند كه امورات اجتماعي اين مملكت از ارادة شخصي خارج شود و ارادة اجتماعي شود؛ و نسبت به اين مسئله هر عاقلي كه به درجة اول عقل باشد تصديق ميكند كه اداره كردن امور شخصي با اردة اجتماعي اقوي و امتن است تا اداره كردن امور شخصي با ارادة شخصي ...چه رسد به امور اجتماعي،و اين مسئله از بديهياتستــ» ـ
او حتي در اين باره به جايگاه روحانيت نيز اشاره ميكند كه منصب قضاوت را به عهده داشت و در اين مورد خاص تقاوت ارادة شخصي و ارادة اجتماعي را چنين به تصوير ميكشد: «حالا از خودم ميگويم، بنده در زمان استبداد هم آخوند بودم، تازه آخوند نشدهام. به من مراجعه ميكردند. اگر خوب بودم، خوب مرافعه ميكردم؛ اگر بد بودم، بد مرافعه ميكردم؛ چيزي مينوشتم ميبردند دارالحكومه، پول از آنها ميگرفتند آن حكم را اجرا ميكردند، پول را ميگرفتند ميگفتند بلي حكم آقاي حجتالاسلام است بايد اجرا شود؛ اگر پول نميدادند، ميگفتند برو فردا بيا، برو پس فردا بيا و به همين طريق او را سر ميدواندند. اين ترتيب جريان استبداد بود. و اگر غير از اين هم بود استبداد معني نداشت
آمد زمان مشروطه؛ بسيار خوب، ميآيند پيش من، ميگويم بابا برويد عدليه عارض شويد، از آن جا ارجاع كنند، آخر ترتيب اجتماعي شده است. ميرفتند و ميآمدند دو سه مرتبه از آن جا به آن جا و ارادة اجتماعي در يك كار شخصي مدخليت پيدا ميكرد از باب مثل است»ـ
مدرس در همين نطق ادامه ميدهد كه تبلور ارادة اجتماعي در تأسيس ادارهها، سازمانهاي گوناگون و نهادهاي واسط به نمايش درميآيد و قطعا مجلس سرآمد اين سازمانها است. يعني با شكلگيري نيازهاي جديد كه مختص دوران معاصر زندگي بشر است، وظايف و كاركردهاي جديدي ايجاد ميشود كه با تأسيس سازمانها و توزيع قدرت به جاي تمركز آن، آن وظايف و كاركردها جاري و ساري ميشود. او در آن زمان با طرح اين مباحث هشدار ميدهد كه مشروطه از مسير خود منحرف شده است؛ چرا كه ارادة شخصي در حال قبضه كردن قلمروهاي ارادة اجتماعياي است كه توسط مشروطه در ايران شكل گرفته بود و در حال گسترش بود
ظرافتي كه مدرس به خرج ميدهد اين است كه طرح ميكند با داشتن نهاد مدرن، نميتوان جامعهاي مدرن داشت. بلكه اساس، همان روابط و نوع ارادة حاكم است. او با دقت طرح ميكند كه اين امكان وجود دارد در نهاد مدرن نيز ارادة شخصي حاكم شود و آن را رجوع مجدد و بازتوليد استبداد ميداند. در اين باره به سازمان و عملكرد بلديه اشاره ميكند كه سازماني مدرن و متعلق به مشروطه است ولي عملكردش برآيند ارادة شخصي برآمده از كودتاست. براي همين در انتهاي همان نطق در نتيجهگيري ميگويد بايد خيابان را گشاد كرد، ولي توسط بلدية مشروطه نه بلدية كودتا كه صبح بگويد خراب كن، تا شب خراب كند كه نداند خاكش را كجا بريزد
يكي از اتفاقهاي مهم در ماههاي گذشته كه هنوز هم تبعات آن ادامه دارد و همچنان ادامه خواهد داشت، انحلال سازمان مديريت و برنامهريزي كشور و تغيير اساسي در نظام بودجهنويسي كشور است. سازمان مديريت و برنامهريزي به عنوان مهمترين نهاد تدوين بودجه، با تجربهاي طولاني در اين حوزه، برآيندي از عقل جمعي بود. در نظر گرفتن تجربة گذشتگان و تاريخ تحولات اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي، مكلف دانستن خود به در نظر گرفتن اسناد بالادستي، توجه به توانمنديهاي ملي و بخشي، طي كردن مراحل گوناگون كارشناسي در تدوين بودجه، دوريگزيني از مراكز قدرت و فشارهاي آنها(البته در حد توان) و نكات ريز و درشت ديگر از جمله مواردي است كه در تدوين و تخصيص بودجه لحاظ ميشد. علاوه بر اين كه همان بودجه به طور كامل با تمام جزييات در سازماني ديگر كه برآيند ارادة اجتماعي يك ملت است، يعني مجلس شورا، در كميسيونهاي تخصصي و صحن علني به بحث و بررسي گذارده و در نهايت با رأي اكثريت نمايندگان تصويب ميشد(در اين مهم فرآيند اهميت دارد نه كيفيت و توانمندي)، و در مجموع تدوين بودجه نه برآمده از خواست مراكز قدرت دولتي، بلكه برآمده از ارادة اجتماعي تلقي ميگرديد
حال جاي اين پرسش به طور جدي مطرح است كه آيا انحلال سازمان مديريت و برنامهريزي و به دستگيري كل نظام بودجهريزي و تغيير اساسي در ساختار آن و حذف تمام تبصرههاي بودجه و بيارتباط دانستن آن با وظايف مجلس شوراي اسلامي به عنوان بالاترين نهاد تبلور ارادة اجتماعي ملت، به معناي محدود كردن ارادة اجتماعي و بازتوليد و تثبيت ارادة شخصي در امور اجتماعي نيست؟ آيا اين قبيل تصميمها و اقدامها به معناي بازگشت به دوران ارادة شخصي و از بين بردن دههها تلاش ملي براي شكلگيري، تقويت و نفوذ ارادة اجتماعي در امور نوعي و اجتماعي نيست؟ تاريخ و گفتار صريح نابغة ملي ايران، شهيد مدرس به اين پرسشها پاسخ مثبت ميدهد
منبع نقل قولها: محمد تركمان. مدرس در پنج دورة تقنينيه، جلد دوم، تهران: مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي، 1374 صفحههاي 97 تا 103
[1] . زمان نوشتن اين يادداشت به طور اتفاقي با تاريخ نطق مدرس مصادف شد. الخير في ما وقع
[2]. آن يك نفر ميتواند خوب يا بد باشد. مدرس ميگويد: «بعضي ارادهاي قوي داشتند، بعضي اراده ضعيف داشتند. بعضي عياش بودند. بعضي به فكر مردم بودند. بعضي نبودند.» چگونه بودن فرد، امري فرعي است. اصل و اساس نوع اراده و روابط حاكم است
جامعهنشاسان در سير تحول جوامع، از دورههاي مختلفي سخن ميگويند. در يك تقسيمبندي كلي، آنان زندگي اجتماعي بشر را به دو دنياي قديم و دنياي جديد تقسيم ميكنند. آن چه وجه مميزة اين دو دنياست، ماهيت روابطي است كه بر جامعة انساني حاكم است. در دنياي قديم كه بيشتر مردم در روستاها زندگي ميكردند، وجه غالب روابط حاكم، شخصي، چهره به چهره، عاطفي، غيررسمي و نخستين بود. اما در دنياي جديد كه با شكلگيري مدرنيسم آغاز شده است و بيشتر مردم در شهرها زندگي ميكنند، وجه غالب روابط حاكم، غيرشخصي، تعريفشده بر اساس هنجارهاي درون پايگاههاي اجتماعي، عقلاني و رسمي است. البته اين به آن معنا نيست كه جوامع كنوني عاري از روابط شخصي و عاطفي هستند. بلكه اين روابط تعيينكنندة حيات جامعه محسوب نميشود. هر چند روابط شخصي و عاطفي، اس و اساس گروههاي غيررسمي و برخي نهادهاي اجتماعي مانند خانواده است، ولي جامعة كنوني فارغ از روابط رسمي و عقلاني در سطح جامعهاي و ملي نميتواند جامعهاي سالم باشد و مبتلا به مجموعهاي پيچيده از مصائب اجتماعي خواهد بود
سيد حسن مدرس، نمايندة مردم تهران در مجلس سوم، چهارم، پنجم و ششم دوران مشروطه و نمايندة علما در مجلس دوم، اين موضوع را به خوبي فهميده بود. او از جمله نوادري بود كه خود را محصور علوم حوزوي، آنهم در آن دوران نكرده بود و بسياري از كتب تاريخ، مخصوصا تاريخ تحولات غرب و برخي كتب مبنايي فلسفة غرب را خوانده بود و به دركي قابل توجه از دوران مدرن رسيده بود
در دورة پنجم مجلس كه سردار سپه ميخ خود را محكم كوبيده و به عنوان رييسالوزرا بسياري از روشنفكران خواهان تغيير و تحول را به هواخواهي خود كشانده بود، مدرس در دهم آبان ماه[1] 1303 در مجلس نطقي ايراد كرد كه به عنوان يكي از مهمترين نطقهاي تاريخ مجلس مشروطه و به اعتقادم از مهمترين نطقهاي تمام مجالس شصت سال گذشته ثبت شده است. اين نطق نشان از فهم عميق او از تاريخ ايران و سير تحولات جوامع بشري دارد
مدرس، مرز اساسي بين دنياي قديم و جديد را در ماهيت ارادة حاكم بر امور اجتماعي تعريف ميكند. او معتقد است در گذشته بر امور اجتماعي، ارادة شخصي حاكم بود و در دورة جديد اين ارادة جمعي است كه امور اجتماعي را اداره ميكند و سامان ميدهد. سخن او چنين است
ـ«يك عمرهايي اين مملكت و ساير قطعات دنيا و نقطههاي مختلفه دنيا اداره ميشد با ارادة شخصي يك نفر[2]، هر قطعه از قطعات دنيا
يك قطعة دنيا هم اين ايران شما بود كه شما نمايندگان اهالي آن هستيد، ارادة شخصي در امورات نوعي و امورات اجتماعي حكمفرما بود ... استبداد طول كشيد تا بيست سال قبل، كه ... اشخاص منورالفكر از داخلة مملكت به خيال افتادند كه امورات اجتماعي اين مملكت از ارادة شخصي خارج شود و ارادة اجتماعي شود؛ و نسبت به اين مسئله هر عاقلي كه به درجة اول عقل باشد تصديق ميكند كه اداره كردن امور شخصي با اردة اجتماعي اقوي و امتن است تا اداره كردن امور شخصي با ارادة شخصي ...چه رسد به امور اجتماعي،و اين مسئله از بديهياتستــ» ـ
او حتي در اين باره به جايگاه روحانيت نيز اشاره ميكند كه منصب قضاوت را به عهده داشت و در اين مورد خاص تقاوت ارادة شخصي و ارادة اجتماعي را چنين به تصوير ميكشد: «حالا از خودم ميگويم، بنده در زمان استبداد هم آخوند بودم، تازه آخوند نشدهام. به من مراجعه ميكردند. اگر خوب بودم، خوب مرافعه ميكردم؛ اگر بد بودم، بد مرافعه ميكردم؛ چيزي مينوشتم ميبردند دارالحكومه، پول از آنها ميگرفتند آن حكم را اجرا ميكردند، پول را ميگرفتند ميگفتند بلي حكم آقاي حجتالاسلام است بايد اجرا شود؛ اگر پول نميدادند، ميگفتند برو فردا بيا، برو پس فردا بيا و به همين طريق او را سر ميدواندند. اين ترتيب جريان استبداد بود. و اگر غير از اين هم بود استبداد معني نداشت
آمد زمان مشروطه؛ بسيار خوب، ميآيند پيش من، ميگويم بابا برويد عدليه عارض شويد، از آن جا ارجاع كنند، آخر ترتيب اجتماعي شده است. ميرفتند و ميآمدند دو سه مرتبه از آن جا به آن جا و ارادة اجتماعي در يك كار شخصي مدخليت پيدا ميكرد از باب مثل است»ـ
مدرس در همين نطق ادامه ميدهد كه تبلور ارادة اجتماعي در تأسيس ادارهها، سازمانهاي گوناگون و نهادهاي واسط به نمايش درميآيد و قطعا مجلس سرآمد اين سازمانها است. يعني با شكلگيري نيازهاي جديد كه مختص دوران معاصر زندگي بشر است، وظايف و كاركردهاي جديدي ايجاد ميشود كه با تأسيس سازمانها و توزيع قدرت به جاي تمركز آن، آن وظايف و كاركردها جاري و ساري ميشود. او در آن زمان با طرح اين مباحث هشدار ميدهد كه مشروطه از مسير خود منحرف شده است؛ چرا كه ارادة شخصي در حال قبضه كردن قلمروهاي ارادة اجتماعياي است كه توسط مشروطه در ايران شكل گرفته بود و در حال گسترش بود
ظرافتي كه مدرس به خرج ميدهد اين است كه طرح ميكند با داشتن نهاد مدرن، نميتوان جامعهاي مدرن داشت. بلكه اساس، همان روابط و نوع ارادة حاكم است. او با دقت طرح ميكند كه اين امكان وجود دارد در نهاد مدرن نيز ارادة شخصي حاكم شود و آن را رجوع مجدد و بازتوليد استبداد ميداند. در اين باره به سازمان و عملكرد بلديه اشاره ميكند كه سازماني مدرن و متعلق به مشروطه است ولي عملكردش برآيند ارادة شخصي برآمده از كودتاست. براي همين در انتهاي همان نطق در نتيجهگيري ميگويد بايد خيابان را گشاد كرد، ولي توسط بلدية مشروطه نه بلدية كودتا كه صبح بگويد خراب كن، تا شب خراب كند كه نداند خاكش را كجا بريزد
يكي از اتفاقهاي مهم در ماههاي گذشته كه هنوز هم تبعات آن ادامه دارد و همچنان ادامه خواهد داشت، انحلال سازمان مديريت و برنامهريزي كشور و تغيير اساسي در نظام بودجهنويسي كشور است. سازمان مديريت و برنامهريزي به عنوان مهمترين نهاد تدوين بودجه، با تجربهاي طولاني در اين حوزه، برآيندي از عقل جمعي بود. در نظر گرفتن تجربة گذشتگان و تاريخ تحولات اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي، مكلف دانستن خود به در نظر گرفتن اسناد بالادستي، توجه به توانمنديهاي ملي و بخشي، طي كردن مراحل گوناگون كارشناسي در تدوين بودجه، دوريگزيني از مراكز قدرت و فشارهاي آنها(البته در حد توان) و نكات ريز و درشت ديگر از جمله مواردي است كه در تدوين و تخصيص بودجه لحاظ ميشد. علاوه بر اين كه همان بودجه به طور كامل با تمام جزييات در سازماني ديگر كه برآيند ارادة اجتماعي يك ملت است، يعني مجلس شورا، در كميسيونهاي تخصصي و صحن علني به بحث و بررسي گذارده و در نهايت با رأي اكثريت نمايندگان تصويب ميشد(در اين مهم فرآيند اهميت دارد نه كيفيت و توانمندي)، و در مجموع تدوين بودجه نه برآمده از خواست مراكز قدرت دولتي، بلكه برآمده از ارادة اجتماعي تلقي ميگرديد
حال جاي اين پرسش به طور جدي مطرح است كه آيا انحلال سازمان مديريت و برنامهريزي و به دستگيري كل نظام بودجهريزي و تغيير اساسي در ساختار آن و حذف تمام تبصرههاي بودجه و بيارتباط دانستن آن با وظايف مجلس شوراي اسلامي به عنوان بالاترين نهاد تبلور ارادة اجتماعي ملت، به معناي محدود كردن ارادة اجتماعي و بازتوليد و تثبيت ارادة شخصي در امور اجتماعي نيست؟ آيا اين قبيل تصميمها و اقدامها به معناي بازگشت به دوران ارادة شخصي و از بين بردن دههها تلاش ملي براي شكلگيري، تقويت و نفوذ ارادة اجتماعي در امور نوعي و اجتماعي نيست؟ تاريخ و گفتار صريح نابغة ملي ايران، شهيد مدرس به اين پرسشها پاسخ مثبت ميدهد
منبع نقل قولها: محمد تركمان. مدرس در پنج دورة تقنينيه، جلد دوم، تهران: مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي، 1374 صفحههاي 97 تا 103
[1] . زمان نوشتن اين يادداشت به طور اتفاقي با تاريخ نطق مدرس مصادف شد. الخير في ما وقع
[2]. آن يك نفر ميتواند خوب يا بد باشد. مدرس ميگويد: «بعضي ارادهاي قوي داشتند، بعضي اراده ضعيف داشتند. بعضي عياش بودند. بعضي به فكر مردم بودند. بعضي نبودند.» چگونه بودن فرد، امري فرعي است. اصل و اساس نوع اراده و روابط حاكم است
2 Comments:
کاهش سهم ايران در درياي خزراز 50% به 12 % را به مردم هميشه در صحنه تبريک عرض ميکنيم. فتحعلي شاه آسوده بخواب که احمدي نژاد بيدار است
انحلال سازمان مدیریت و تشکیل معاونت برنامه ریزی در ریاست جمهوری از آن کارهایی بود که هرکسی معنای آن را به خوبی متوجه می شود. شما هم به صورتی مودبانه به بخشی از ماجرا اشاره داشتید. کاش به بحث بودجه و این وضعیت عملکرد مالی فروش نفت و واردات بنزین و ... بیشتر می پرداختید که ارتباطی هم با تبلیغات ایشان در زمان انتخابات در خصوص شفافیت و عدالت و ... داشت
Post a Comment
<< Home