آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Wednesday, January 12, 2005

خنده بر واقعيتي تلخ

چهارشنبه 23 دي 1383
فرصتي به دست داد و حرفه‌اي‌ها را ديدم. قبلا تعريف اين نمايش را در زن‌ نوشت خوانده بودم. استقبال از اين نمايش خيلي زياد بود. گرچه اين هفته آخرين هفته‌ي نمايش آن است ولي سالن پر بود و دو رديف نيز روي زمين نشستند. نكته‌ي جالب اين كه به جهت مايه‌هاي كمدي و طنز آن تماشاچيان يكسره قهقه سر مي‌دادند. حتا آن جايي كه خنده مسخره مي‌آمد. قهقه براي طنزي جدي و واقعيتي تلخ! داستان مربوط به نويسنده‌اي است كه در زمان حكومت تيتو بر يوگسلاوي زندگي مي‌كند و از مخالفان سرسخت حكومت كمونيستي است و سازمان امنيت آن كشور يكي از مأموران خود را مسؤول تعقيب و مراقبت از اين نويسنده مي‌كند. وي نيز در همه جا كنار او حضور دارد و سخنان او را ضبط مي‌كند. فرزند اين مأمور نيز استاد دانشگاه است و اين مطالب را تنظيم مي‌كند. گاهي در لباس پستچي،‌ گاهي در لباس مأمور قطار، گاهي در لباس گارسون، گاهي در لباس نظافتچي و ... در كنار اين نويسنده است. ولي وقتي آن مأمور كه اكنون با پايان حكومت تيتو از اداره امنيت بيرون شده است و نوشته‌هاي مربوط به آن نويسنده را كه اكنون مدير بنگاه انتشاراتي دولتي است به وي مي‌رساند و از وقايع و تعقيب و مراقبت‌هاي آن دوران براي نويسنده تعريف مي‌كند، جمعيت قهقه سر مي‌دهد. اما اگر آن جمعيت لحظه‌اي خود را به جاي آن نويسنده مي‌گذاشت، به جاي خنده، اشك مي‌ريخت. من آن لحظات، سال 81 را به ياد مي‌آوردم كه بازجو مي‌گفت صداي مرا از پشت تلفن مي‌شناخت. مي‌گفت بارها تلفن‌هايت را شنيده‌ام و در مراسم تشييع جنازه‌ي دكتر سحابي نيز از دانشگاه تهران تا چهارراه ولي‌عصر پشت سر تو بودم و نشانه‌اش اين كه با دكتر آقاجري هم احوالپرسي كرديد و از چهاراه ولي عصر برگشتيد. و از تعقيب و مراقبت‌هاي ديگران گفت كه بخشي از آن را خودم شاهد بودم كه توسط نه او بلكه ديگر مأموران انجام مي‌شد. آن نمايش سراسر تلخي بود و ما به اين تلخي، سراسر خنديديم. مانند همه چيزي كه ما جدي نمي‌گيريم. ما رفته‌ بوديم تا بخشي از هيجان‌هاي خود را تخليه كنيم.خدا كند در پس اين خنده‌ها كمي هم تأمل باشد. تأمل اين كه آيا من هم مانند آن نويسنده به ترديد مي‌افتم. البته نمي‌خواهم وضعيت خودمان را با وضعيت دوران حكومت توتاليتر تيتو مقايسه كنم. چون حداقل به جرأت مي‌توان گفت اينجا ويژگي‌هاي يك حكومت توتاليتر را ندارد. حكومت‌هاي توتاليتر كاملا يكدست هستند. اين يكدستي اينجا وجود ندارد و در اين دوران نيز نمي‌تواند شكل بگيرد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home