آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Sunday, January 16, 2005

مرگ كودكان و ايدئولوژي كاستي

يكشنبه 27 دي 1383
دارم مي‌سوزم. مامان بابا دارم مي‌سوزم. پاهام بسوزه ولي سرم نسوزه. كمك كمك! صداي گريه بچه‌ها و كمك خواستنشان فضاي كلاس را پر كرده است. تا مدير و ديگر معلم مدرسه و اهالي روستا كمك كنند و ديوار پنجره را بشكافند، سيزده فرزند اين مرز و بوم معصومانه جان سپردند. چه دلخراش است وقتي بخواهي آن لحظات را در ذهنت تجسم كني. غير ممكن است اشكت درنيايد. براي ما اين اتفاق‌ها معمولي شده است و هيچ پاسخگويي وجود ندارد. حداكثر چند نفر از زيردستان محكوم مي‌شوند و دوباره روز از نو حوادث ناگوار از نو. هنوز حوادث پاكدشت از ذهنمان كنار نرفته است كه باري ديگر بايد مرگ دسته‌جمعي كودكاني ديگر را بشنويم. گرچه براي اين حوادث مي‌توان به علل دم دستي رجوع كرد و گفت اگر معلم مي‌توانست بخاري را تا بيرون ببرد، اگر بشكه‌هاي نفت داخل راهرو نبود، اگر وسايل اطفاي حريق وجود مي‌داشت و اگر اگر ... اين اتفاق نمي‌افتاد. اما بايد به علل مهمتر پرداخت كه كمتر به چشممان مي‌آيد، عللي كه باز هم قربانيان خود را خواهند گرفت.نمي‌دانم مي‌دانيد يا نه كه بودجه‌ي آموزش و پرورش طي سال‌هاي اخير به شدت كاهش يافته و تقريبا به نصف رسيده است. مگر چند سال پيش كه بودجه‌اش به بيست ميليارد مي‌رسيد چه مي‌توانست بكند كه اكنون كه نصف شده چه مي‌تواند بكند. حالا ببينيم اين بودجه به كجا مي‌رود: بودجه‌ي شوراي نگهبان براي افزايش نظارت استصوابي چندين برابر شده است. بودجه بنياد مستضعفان كه خودش يك بنگاه اقتصادي بي‌رغيب است افزايش يافته است. بودجه‌ي كميته‌ي امداد كه هيچ نهاد دولتي بر فعاليت آن نظارت ندارد، بودجه مدارس علميه به ميزان قابل توجهي افزايش يافته است. حتا براي ساختن مقبره‌ي بلال حبشي و يكي دو تن ديگر از صحابه‌ي پيامبر بودجه اختصاص داده‌اند تا در سوريه هزينه شود. مسأله اين است كه همه چيز ايدئولوژيك مورد توجه قرار مي‌گيرد. ايدئولوژي‌اي كه خود مشوق نظام كاستي و طبقاتي است و براي تقويت اين نظام از هر عنصري استفاده مي‌كند. وقتي تو بخواهي براي بلال حبشي چندين ميليون دلار هزينه كني ديگر نمي‌تواني براي مدارست هزينه كني و بخاري داراي كاربراتور بخري. بايد ارزان‌ترين را بخري كه هر آن ممكن است حادثه‌اي بيافريند. تقريبا در اكثر روستاهاي ما از اين نوع بخاري‌هاي ارزان استفاده مي‌شود. اخيرا در سفري به كردستان ديدم كه مدارس تازه سازند اما فاقد هر نوع امكانات ايمني. در آن مدارس نيز بشكه‌هاي نفت در راهروها نگهداري مي‌شد. كار ديگري نمي‌توانند بكنند. تانكر ندارند. جا ندارند. بخاري استاندارد ندارند. خيلي هم اشكالي ندارد. اين‌ها از فقيرترين مردم اين ديار هستند. بچه‌ هم زياد دارند!! مهم طبقه برخوردار است كه رابطه‌ي تنگانگي با روحانيت دارد. بايد مواظب بچه‌هاي آ‌ن‌ها بود. تا به حال از خود پرسيده‌ايد چرا همه‌ي بلايا بر سر بيچارگان مي‌بارد و آن‌ها مورد آزمايش الهي قرار مي‌گيرند!؟

0 Comments:

Post a Comment

<< Home