استخوان لاي زخم فيلسوف
پنج شنبه 15 بهمن 1383
ديروز سخنراني دكتر ابراهيمي ديناني بود، در انجمن حكمت و فلسفه. دربارهي فلسفهي اسلامي سخن ميگفت. با شور و شعوري كه مختص اوست. اواسط سخن به استخوان لاي زخمي اشاره كرد كه دقيقا در بند پسين آوردهام او گفت
فيلسوفان اسلامي اتفاقا ابتدا فلسفهي يونان را خوانده بودند. اما يك چيز ديگري را هم خوانده بودند كه ما مسلمانها، بهتر بگويم ما ايرانيها نميخواهيم به روي مبارك بياوريم. فلاسفهي نخستين اسلام، فلسفهي ايران باستان را هم خوانده بودند. عربها به دليلي نخواستند به روي مبارك بياورند ما هم (لغت تندي ميخواستم به كار ببرم كه به كار نميبرم) و هنوز هم نميخواهيم. ميدانيد چرا؟ عربها از ايران ميترسيدند. تمام كشورهايي كه به دست مسلمانها فتح شد، مسلمانهاي عرب از هيچ كدامشان نميترسيدند جز ايران. هنوز هم ميترسند. براي اينكه اينها فرهنگ داشتند آنها نداشتند. عربها نميخواستند بگويد در ايران فلسفهاي هم بوده، آن وقت ايرانيها هم (اينجا هم يك لغت تند بايد بكار ميبردم كه نميبرم) و هنوز هم نميخواهند بگويند و شايد يكي از علل ترجمهي فلسفهي يوناني به عربي اين بودند كه خواستند جلوي فلسفهي ايراني را بگيرند. چون ميدانستند اين تنها نيرومندي است كه اگر برگشت خطرناك است. گفتند يك فلسفه جايش ميآوريم كه آن برنگردد. منظورم فلسفهي زرتشت و كمي عامتر از زرتشت است. اين يك استخوان لاي زخمي است كه خيلي جراحتهاي ذهني در تاريخ دارد و سهروردي ما شهيد اين راه است. تنها فيلسوفي كه در جهان اسلام اين حق را ادا كرده اوست. حتا ابن سينا آن قدر توان اين كار را ندارد. حتا ملا صدرا، هيچكدامشان .... البته اين را نميگويم كه برويم مقلد آنها شويم. آنها به ما ميآموزند كه ما بيانديشيم
فيلسوفان اسلامي اتفاقا ابتدا فلسفهي يونان را خوانده بودند. اما يك چيز ديگري را هم خوانده بودند كه ما مسلمانها، بهتر بگويم ما ايرانيها نميخواهيم به روي مبارك بياوريم. فلاسفهي نخستين اسلام، فلسفهي ايران باستان را هم خوانده بودند. عربها به دليلي نخواستند به روي مبارك بياورند ما هم (لغت تندي ميخواستم به كار ببرم كه به كار نميبرم) و هنوز هم نميخواهيم. ميدانيد چرا؟ عربها از ايران ميترسيدند. تمام كشورهايي كه به دست مسلمانها فتح شد، مسلمانهاي عرب از هيچ كدامشان نميترسيدند جز ايران. هنوز هم ميترسند. براي اينكه اينها فرهنگ داشتند آنها نداشتند. عربها نميخواستند بگويد در ايران فلسفهاي هم بوده، آن وقت ايرانيها هم (اينجا هم يك لغت تند بايد بكار ميبردم كه نميبرم) و هنوز هم نميخواهند بگويند و شايد يكي از علل ترجمهي فلسفهي يوناني به عربي اين بودند كه خواستند جلوي فلسفهي ايراني را بگيرند. چون ميدانستند اين تنها نيرومندي است كه اگر برگشت خطرناك است. گفتند يك فلسفه جايش ميآوريم كه آن برنگردد. منظورم فلسفهي زرتشت و كمي عامتر از زرتشت است. اين يك استخوان لاي زخمي است كه خيلي جراحتهاي ذهني در تاريخ دارد و سهروردي ما شهيد اين راه است. تنها فيلسوفي كه در جهان اسلام اين حق را ادا كرده اوست. حتا ابن سينا آن قدر توان اين كار را ندارد. حتا ملا صدرا، هيچكدامشان .... البته اين را نميگويم كه برويم مقلد آنها شويم. آنها به ما ميآموزند كه ما بيانديشيم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home