آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Wednesday, May 02, 2007

مصلاي تهران و حجاب

چهارشنبه 12 ارديبهشت 1386
همان طور كه در يادداشت قبلي نوشتم، مسأله‌ي حجاب در جامعه‌ي ما اصلا به عرف و شرع ربطي ندارد. پس موضوع چيست؟ به اعتقادم حجاب، تنها نماد ايدئولوژيك جمهوري اسلامي شده است. درست يا غلط بودنش بماند. مهم اين است كه در فرآيند اجتماعي و سياسي اين بيست و هشت سال، و نفوذ انديشه‌هاي قشري و سلطه يافتن آن، حجاب به عنوان نماد ايدئولوژيك اين حكومت مستقر شده است. تقريبا در تمام جوامع و حكومت‌ها مي‌توان نمادهايي را يافت. مثلا قبل از انقلاب تأكيد زيادي به ايران باستان مي‌شد و تخت جمشيد و پاسارگاد در كنار بار تاريخي‌شان، وجهي نمادين نيز يافته بودند. علاوه بر اين كه در آن حكومت، برج آزادي كه شهياد خوانده مي‌شد،‌ نماد تهران بود كه هنوز نيز چنين است. هر چند تلاش شده است با ساختن برج ميلاد آن را به عنوان نماد تهران معرفي كنند، ولي به نظرم اين امر شدني نيست؛ چرا كه ميدان آزادي كه به قول يكي از دوستان نمادي تسخيرشده است، از جايگاهي برخوردار است كه رقابت با برج ميلاد برايش امكان‌پذير نيست؛ بالاخص آن كه برج آزادي در يكي از مهمترين ورودي‌هاي شهر و نيز جايي واقع است كه مي‌تواند مقصد برخي راهپيمايي‌ها و مراسم باشد. مصلي نيز هنوز نتوانسته به عنوان نماد حكومت مطرح شود. چون هنوز به پايان نرسيده است و معلوم چه زماني به پايان مي‌رسد. تقريبا اگر براي هر طرح عمراني زماني براي پايان آن مشخص باشد، براي مصلي هيچ زماني مشخص نيست، چون با اتمامش مي‌توان انتظار فروريزيش را داشت. شايد به همين جهت است كه چند سالي است تغيير كاربري هم داده است و نمايشگاه پوشاك و كتاب را در آن برگزار مي‌كنند. حال، با فقدان چنين نمادهايي، تنها حجاب مي‌ماند كه در آن نيز عرف راه ديگري را مي‌پيمايد كه خواست نظام سياسي نيست و اگر در برابر آن مقاومتي نشود اين نماد با بحران بزرگي مواجه مي‌شود. اما نظام سياسي، موضوعي پارادوكسيكال را به عنوان نماد خود برگزيده است، چرا كه دست‌گذاردن به اين موضوع و فشار آوردن به عرف و هنجارهاي مقبول جامعه، آن را با بحران مواجه مي‌كنند و تمام اقدامات انجام شده براي ترويج آن را به ضد خود بدل مي‌كند. مشاهده‌ام از برخورد پليس با دختران و زناني كه حداقل حجاب مقبول آقايان را ندارد، نشان مي‌دهد كه نگرش مثبتي را در مردم ايجاد نمي‌كند و اين همان چالشي است كه نظام سياسي با آن مواجه است. برخورد نكردن به افول نماد مي‌انجامد و برخورد كردن به افول مقبوليت
اين هم دو لينك مرتبط: انسان در شطرنج و آينده

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

ترجیع بند جالبی است! "برخورد نكردن به افول نماد مي‌انجامد و برخورد كردن به افول مقبوليت " اما آنچه از هر دو بدتر است ناتوانی است از انجام هر دو! به عبارت دیگر نه توان برخوردی نتیجه بخش است و نه توان افزایش مقبولیت (انصافاً این واژه به مراتب بهتر از واژه مشروعیت است، یک فکری هم به حال این واژه حزب بکنید" آنچه که عکس های بدون شرح تمام سایتهای خارجی و داخلی نشان می دهد تلاشی بی نتیجه است و ناتوانی از دو امری که بدان اشاره فرمودید. مقاله قبلی مقدمه بسیار خوبی بود. والا قطعاً برادران ارزشی بدون آن مقدمه مطلب فعلی را تنها تلاش برای "براندازی نرم از طریق انقلاب مخملی" (همون دموکراسی و حقوق بشر خودمون) ارزیابی می کنند.
پیروز باشید

7:34 AM  

Post a Comment

<< Home