آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Wednesday, March 14, 2007

فيلم ضد ايراني 300؛ ما و آن‌ها

چهارشنبه 23 اسفند 1385
اين يادداشت امروز در روزنامه‌ي سرمايه به چاپ رسيد
كم و بيش شنيده و خوانده‌ايد كه هاليود، بزرگترين كمپاني ساخت فيلم، با ساخت فيلم 300 و تحريفي بزرگ از تاريخ باستان، چهره‌اي كاملا مخدوش و غيرواقعي از ايرانيان به تصوير كشيده است. فيلم در زماني كوتاه و به سرعت ساخته شد و اكنون در 4 هزار سالن سينماي آمريكا در حال نمايش است. در اين روزها اعتراض‌هايي را در رسانه‌ها مي‌خوانيم و مي‌شنويم كه بايد آن‌ها را پاس داشت. نمي‌توان اين فرضيه را ناديده گرفت كه در پس ساخت اين فيلم، اغراض سياسي نهفته است و آن‌ها با اين فيلم پيام مي‌دهند: «براي پيروزي مهيا شويد!» و ايراني را وحشياني معرفي مي‌كنند كه بايد كمر به سركوب آنان بست و در صدد دامن زدن هر چه بيشتر تقابل جهاني مخصوصا دنياي غرب با ايران هستند. اجازه بدهيد بپذيريم اين فرضيه صد در صد اثبات شده است و سهم آن‌ها را در ساخت اين فيلم كاملا سياسي و مغرضانه و با اهدافي خبيثانه ارزيابي كنيم. اما اين بخشي از واقعيت است و ضروري است نگاه از بيرون را به نگاه از دورن بازگردانيم سوزني به خود زنيم و با مرور بخشي از رفتارمان دريابيم كه از ماست كه برماست
اول/ مرحوم مدرس بر آن بود كه «ديانت ما عين سياست ماست و سياست ما عين ديانت ما» و در اين باره تأكيد مي‌كرد كه ديانت ما مبتني بر رحمت و عطوفت و دوست داشتن است و سياست ما نمي‌تواند جز اين باشد. ما براي نشان دادن چنين عطوفتي چه گام‌هايي برداشته‌ايم؟ نمي‌خواهم بگويم مسؤولان ما چه كرده‌اند، مقصودم جامعه است كه مسؤولان نيز بخشي از آن هستند؛ هر چند نقش آنان مي‌تواند مؤثرتر و پررنگ‌تر باشد و از اين رو، سهم‌شان نيز بيشتر خواهد بود. جامعه‌ي ايراني چه گامي براي نشان دادن عطوفت نهفته در فرهنگش كه در آموزه‌هاي ايراني و ديني‌اش موج مي‌زند برداشته است. بارها و به كرات ديده‌ام كه غربيان در گوشه‌ي خيابان به نزاع بيهوده‌ي برخي راننده‌ها و مردم بر سر كوچكترين مسائل كه با چشم‌پوشي اندك و گذشت مي‌توانست شكل نگيرد، خنديده‌اند و به تمسخرمان گرفته‌اند. بگذريم از اين كه آنان در نقد رفتار سياسي‌مان ما را ناتوان از شكل‌دادن به روابط دموكراتيك ارزيابي مي‌كنند و حذف تام يكديگر را الگوي كنش سياسي‌مان مي‌دانند و براي آن مثال‌هاي متعدد نيز مي‌آورند
دوم/ ما چه گام مشخص و مثبتي براي تقويت فرهنگ ايران در معناي عام آن و نه خرده‌فرهنگي خاص برداشته‌ايم. اساسا برخي از فعاليت‌ها و مواضعمان در جهت مخالفت با رواج اين فرهنگ باستان كه مملو از آموزه‌هاي انسان‌دوستانه است، بوده است؛ تو گويي اين فرهنگ هيچ ارتباطي با اين مرز و بوم نداشته است. كدام خيابان نامي از ايران باستان را بر خود دارد. همين كافي است تا دريابيم كه ما خود در صدد حذف و كم‌رنگ كردن آن دوران شكوفا در تاريخ اين سرزمين بوده‌ايم. وقتي ما چنين به خود بي‌حرمتي مي‌كنيم و احترام گذشته‌مان را نگه نمي‌داريم و براي ترويج آن گامي برنمي‌داريم و گاه به كراهت و مخالفت از آن ياد كرده‌ايم، چه جاي اعتراض به ديگران؟ شهيد مدرس كه رحمت واسعه‌ي الهي بر روانش باد معتقد بود ما بايد وطن‌خواه باشيم و وطن‌خواهي يعني دوست داشتن ارض آن و كساني كه در آن ارض ساكن بوده و هستند. او حتي از انوشيروان نيز به نيكي ياد مي‌كرد و گذشته‌ي باستاني خود را به دور نمي‌ريخت
سوم/ ما تا چه حد بر همگرايي‌هاي ملي، فارغ از لحظات نيازمان و استفاده‌ي ابزاري از آن، چه در سخن و چه در عمل، تلاش كرده‌ايم. اجازه‌ بدهيد با صراحت بگويم كه ما صدها نشريه‌ي قومي(قوم‌گرا) در دانشگاه‌ها و ده‌ها هفته‌نامه‌ي قومي (با انتشار محلي كه وجودشان ضروري‌ است) داريم، ولي دريغ از يك نشريه‌ي ملي‌گرا(نه به معناي باستاني‌گرا). حتي انتشار نشريه‌هاي ملي‌گرا و شكل‌گيري گروه‌هايي چنين را در دانشگا‌ه‌ها نيز برنمي‌تابيم و با آن برخورد مي‌كنيم، چه رسد در سطح جامعه. چنين فضايي موجب ضعف نهادهاي مدني در پاس‌داشت فرهنگ ايراني شده است
چهارم/ ما در اين سال‌ها براي همه چيز، چه با اهميت و چه بي‌اهميت، ميليون‌ها تومان پول براي برگزاري انواع سمينارها و همايش‌ها خرج كرد‌ه‌ايم. حتي گفته مي‌شود از پول ملت براي حضور نژادپرستان امريكايي در كشور خرج كرده‌ايم، ولي دريغ از يك سمينار براي شناخت فرهنگ ايران باستان. دريغ از برگزاري جشن و يادبودي از آن دوران. كاش فقط دريغ بود. ما چنان به جان آن رسوم افتاديم كه اكنون از محتوا تهي‌شان كرده‌ايم. فقط به همين چهارشنبه سوري بنگريم كه به جهت تقابل‌ها و مخالفت‌هاي بي‌ثمرمان، اكنون فقط نامي از آن باقي مانده است و خشونت و ديگر آزاري مسلط شده بر آن. چهارشنبه‌سوري زماني يكي از محور‌هاي گسترش دوستي و محبت و انسجام اجتماعي و همبستگي ملي بود، و اكنون لحظاتي براي خوش‌گذراني ساديستيك شده است و از اين كه زير پاي رهگذران ترقه مي‌تركانيم و شب‌هنگام و ديروقت صداي نارنجكمان محله را به لرزه درمي‌آورد، لذت مي‌بريم و جالب‌تر آن كه پنهان مي‌شويم و يا به دنبال كسي مي‌گرديم كه چنين كرده‌ است! اين تهي‌شدن در ابعاد ارزشي و اخلاقي نيز خود را نشان مي‌دهد
پنجم/ «خواست خدا در زمين آشوب نيست، بلكه صلح، نعمت و حكومت خوب است». اين جمله‌اي از سنگ‌نوشته‌اي از سخن خشايار شاه است كه اكنون در تخت جمشيد نگهداري مي‌شود. آيا ما توانسته‌ايم اين انديشه‌ي او را به نيكي پاس داريم كه اكنون خواهان پاس‌داشت ديگراني هستيم كه از هر فرصتي براي تقابل با حيثيت و وجود اين مرز و بوم تلاش مي‌كنند؟ بياييد با گذشته‌مان دوست شويم، و با احترام به آن اجازه ندهيم ديگران به آن بي‌حرمتي كنند

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

وبلاگ گروهی فریاد حق طلبی مردم راه اندازی شد
ابتدا فرا رسیدن سال جدید و بهار طبیعت را به جنابعالی تبریک عرض کرده به استحضار می رساند که وبلاگ گروهی فریاد حق طلبی مردم با هدف ایجاد فضایی مناسب جهت بیان حقوق و مطالبات پایمال شده مردم و روشنگری پیرامون آن و یافتن راه حل هایی جهت گرفتن آن تشکیل شده است.
از جنابعالی دعوت می شود مطالب خود را جهت درج در وبلاگ ارسال نمایند و همچنین از شما درخواست می شود در صورت امکان آدرس وبلاگ گروهی فریاد حق طلبی مردم را پیوند دهید.
نشانی وبلاگ: http://faryadehaghtalabi.blogfa.com
http://faryadehaghtalabi2.blogfa.com
http://faryadehaghtalabi3.blogfa.com
http://faryadehaghtalabi4.blogfa.com
پیروز باشید

5:20 PM  

Post a Comment

<< Home