عاشورا نماد مذهب عرفي
شنبه اول اسفند 1383
عاشورا فارغ از اين كه يادآور چه واقعهاي است و چه جايگاهي در تاريخ و شكلگيري شيعه دارد و نيز فارغ از اين كه نهادهاي رسمي و حكومتي تلاش بسياري ميكنند تا با شكوه برگزار شود، يكي از مهمترين نمادهاي مذهب عرفيشده است. يعني از شكل و قالب قدسياش به شدت كاسته شده و بيشتر در قالب مناسكي دچار روزمرگيشده نمايان ميشود. قالبي كه نميتوان ديگر از آن الهام گرفت و برايش نقش اجتماعي پيشرو قائل بود. قالبي كه در چارچوب مناسك و مراسم، دقيقا به معناي جامعهشناختي آن بازتوليد ميشود. اين امر از يك سو نشاندهندهي عمق و ريشهي قوي مراسم مذهبي دارد و موجهاي بلندي چون انديشههاي شريعتي نيز كه بارها و بارها به آن حملهور شد و به حق از آن به عنوان تشيع صفوي ياد كرد، نتوانست چهرهي آن را چندان تغيير دهد. البته جمهوري اسلامي به جهت غلبهي سنتگرايي در آن تلاش بسياري را براي مقابله با چنين انديشههايي به عمل آورد. اما اين تلاش لزوما به گسترش ديدگاههاي سنتگرايان نيانجاميد، هر چند در بازتوليد آن بسيار مؤثر بود
گر چه مراسم عاشورا در اين سالها بسيار باشكوهتر از سالهاي ديگر برگزار ميشود و تعداد هيأتها و دستههاي عزاداري بيشتر شده است، و در ظاهر سنتگرايان به خواستهي خود رسيدهاند، ولي اين گسترش و بازتوليد نه در چارچوبهاي كه آنان مد نظر داشتهاند، بلكه در قالب روندي كه جامعه خود پي گرفته بود، پيش رفت. از اين رو، در مراسم عزاداري عاشورا آن چه كمتر مشهود است، عزاداري است و بيشتر نمايش است و بازي و رقابت و خودنمايي و تخليهي هيجانها و حتا شادي!!! دستههاي عزاداري انواع و اقسام يافتهاند و حتا با ارگ و موزيك روز و با ناز و اطوار خاص اشعاري را در قالبهاي پاپ و غير پاپ ميخوانند و دختر و پسر نه به قصد عزاداري كه بيشتر به قصد با هم بودن به خيابانها ميريزند. وقتي به درونفهمي رفتار آنان مينشيني، اعتقاد به برگزاري مراسم فقط و فقط در چارچوبهي خودش معنا مييابد و نقشي براي حسين و راه او در زندگي خود نمييابد. اصلا اين بخش از موضوع كاملا بيمعني است؛ به جهت اين كه عرف چيزي بيشتر از اين نميخواهد. اصلا موضوع عزاداري نيست. موضوع چيز ديگري است كه خود را در كاركردهاي آشكار و پنهان مراسم جاي داده است. مگر تو ميتواني عزادار باشي و تا چند لحظهي قبل چنان بر سر و سينهي خود زده باشي و زار زار گريه كرده باشي و وقتي سر سفرهي امام حسين مينشيني بيشتر از مواقع عادي با حرص و ولع غذا بخوري. آدم عزادار سيستم رواني و جسمياش به هم ميريزد. پس عزاداري مستمسكي است تا جامعه از اين مراسم براي خود اهداف ديگري را دنبال كند، هر چند برخي از گروهها اهداف خاصي هم داشته باشند
گر چه مراسم عاشورا در اين سالها بسيار باشكوهتر از سالهاي ديگر برگزار ميشود و تعداد هيأتها و دستههاي عزاداري بيشتر شده است، و در ظاهر سنتگرايان به خواستهي خود رسيدهاند، ولي اين گسترش و بازتوليد نه در چارچوبهاي كه آنان مد نظر داشتهاند، بلكه در قالب روندي كه جامعه خود پي گرفته بود، پيش رفت. از اين رو، در مراسم عزاداري عاشورا آن چه كمتر مشهود است، عزاداري است و بيشتر نمايش است و بازي و رقابت و خودنمايي و تخليهي هيجانها و حتا شادي!!! دستههاي عزاداري انواع و اقسام يافتهاند و حتا با ارگ و موزيك روز و با ناز و اطوار خاص اشعاري را در قالبهاي پاپ و غير پاپ ميخوانند و دختر و پسر نه به قصد عزاداري كه بيشتر به قصد با هم بودن به خيابانها ميريزند. وقتي به درونفهمي رفتار آنان مينشيني، اعتقاد به برگزاري مراسم فقط و فقط در چارچوبهي خودش معنا مييابد و نقشي براي حسين و راه او در زندگي خود نمييابد. اصلا اين بخش از موضوع كاملا بيمعني است؛ به جهت اين كه عرف چيزي بيشتر از اين نميخواهد. اصلا موضوع عزاداري نيست. موضوع چيز ديگري است كه خود را در كاركردهاي آشكار و پنهان مراسم جاي داده است. مگر تو ميتواني عزادار باشي و تا چند لحظهي قبل چنان بر سر و سينهي خود زده باشي و زار زار گريه كرده باشي و وقتي سر سفرهي امام حسين مينشيني بيشتر از مواقع عادي با حرص و ولع غذا بخوري. آدم عزادار سيستم رواني و جسمياش به هم ميريزد. پس عزاداري مستمسكي است تا جامعه از اين مراسم براي خود اهداف ديگري را دنبال كند، هر چند برخي از گروهها اهداف خاصي هم داشته باشند
0 Comments:
Post a Comment
<< Home