دست درازي به علوم انساني 1
سه شنبه 6 دي ماه 1384
وزير علوم در ابتداي هفته سخناني گفت كه جاي تأمل بسياري دارد. هر چه باشد به بيان خوشمزهي قوچاني او اشبه الناس به احمدينژاد است. او از تشكيل هيأت مميزهي علوم انساني خبر داد كه كاري خواهند كرد كارستان و آن چه دفتر همكاري حوزه و دانشگاه نتوانست پس از دو دهه تلاش به ثمر برساند آنها به ثمر برسانند و جالب آن كه براي اساتيد دانشگاه فرصت مطالعاتي در حوزهي علميه فراهم ميكند و حتما ديگر نيازي نيست اساتيد به بلاد كفار روند و يافتههاي نوين علوم انساني ملحدانه را بخوانند و طنز جالبترش آن كه همان پول را و حتما به دلار به اساتيد پرداخت خواهند كرد. ظاهرا او متوجه نيست كه او در موضع وزير علوم و در رأس دانشگاههاي كشور است نه در رأس حوزههاي علميه و اين سخنان چه نفرتي در دل دانشگاهيان مينشاند همان نفرتي كه از رياست دو روحاني بر بزرگترين دانشگاههاي دولتي كشور بر دل دانشگاهيان نشانده است. قطعا اگر رييس حوزهي علميه يكي از اساتيد دانشگاه ميشد، همين روحانيان در كشور بلوا راه ميانداختند.
قصهي علوم انساني و اجتماعي در اين كشور قصهي تلخي دارد. فراموش نكردهايم كه مصباح سالها پيش علوم اجتماعي را علم كفار و ملحدانه خواند و تلاشش بر حذف آن از دانشگاهها بود. شنيدم هفتهي قبل وزير علوم در جمع علما و مدرسان حوزه بود و در آن جمع چند سخنراني شد كه يكيشان از علمايي بود كه از ابتدا با علوم انساني نوين سرناسازگاري داشت. آن كه برايم تعريف ميكرد خود در آن جمع بود ولي نخواست نام وي را ببرد، به نظرم غير از مصباح نبوده باشد. او در حضور وزير سخنراني تندي كرد و به طعنه گفت پس از بيست و پنج سال هنوز نتوانستهايم عبارات ضد اسلامي را از متون و دروس دانشگاهي حذف كنيم، چه برسد به اسلامي كردن علوم. و گفت و گفت و وزير به رگ اسلامي وزير برخورد و او نيز چند دقيقهاي پشت تريبون قرار گرفت و در آن جا قول داد اقداماتي خواهد كرد و در دست تهيه دارد و شنبه ما افاضات ايشان را در روزنامهها خوانديم.
اجازه بدهيد كوتاه و از زاويهاي ديگر موضوع را بنگرم. از زاويهي منافع، هيأت مميزه كنوني وزارتخانه در مقابل بسياري از درخواستها از جمله اعطاي دكتراي معادل دانشگاهي به درسخواندگان حوزوي مقاومت داشته است. هيأت مميزهي علوم انساني خودساخته وزير اين راه را ميگشايد و به اين حس كهتري برخي روحانيان در مقابل دانشگاهيان پاسخ ميگويد. اين حس خوشبختانه در دانشگاهيان نيست و آرزويشان رسيدن به درجهي اجتهاد فقهي نيست. اما بخشي از حوزويان از اين آرزو يكي حضور بيشتر در دانشگاه را دنبال ميكنند و دوم به درآمدي ميانديشند كه ميتوانند با عنوان استادي دانشگاه مخصوصا استاد تمامي كه اين هيأت به احتمال زياد برايشان هموار ميكند، دست يابند. و الا همهشان ميدانند كه علوم انساني و اجتماعي ارتباطي به اسلام ندارد. اگر داشت تا به حال نوشته بودند و مباني آن را فراهم كرده بودند. كسي جلوي آنها را نگرفته بود. اگر هم پول ميخواستند قطعا رهبري در اختيارشان ميگذاشت. مگر اكنون با نظر و مساعدت ايشان دفتر جنبش توليد نرمافزاري فكر و انديشه (نام دفتر را دقيق نميدانم) چند سالي است تلاش نميكند؟ ادعاي اسلام تمام كردن مكارم اخلاق بود كه اكنون بسياري از متوليان دين نيز از آن بيبهرهاند نه ايجاد و بنيان نهادن علم. وجوه ديگر اين بحث باشد براي بعد
قصهي علوم انساني و اجتماعي در اين كشور قصهي تلخي دارد. فراموش نكردهايم كه مصباح سالها پيش علوم اجتماعي را علم كفار و ملحدانه خواند و تلاشش بر حذف آن از دانشگاهها بود. شنيدم هفتهي قبل وزير علوم در جمع علما و مدرسان حوزه بود و در آن جمع چند سخنراني شد كه يكيشان از علمايي بود كه از ابتدا با علوم انساني نوين سرناسازگاري داشت. آن كه برايم تعريف ميكرد خود در آن جمع بود ولي نخواست نام وي را ببرد، به نظرم غير از مصباح نبوده باشد. او در حضور وزير سخنراني تندي كرد و به طعنه گفت پس از بيست و پنج سال هنوز نتوانستهايم عبارات ضد اسلامي را از متون و دروس دانشگاهي حذف كنيم، چه برسد به اسلامي كردن علوم. و گفت و گفت و وزير به رگ اسلامي وزير برخورد و او نيز چند دقيقهاي پشت تريبون قرار گرفت و در آن جا قول داد اقداماتي خواهد كرد و در دست تهيه دارد و شنبه ما افاضات ايشان را در روزنامهها خوانديم.
اجازه بدهيد كوتاه و از زاويهاي ديگر موضوع را بنگرم. از زاويهي منافع، هيأت مميزه كنوني وزارتخانه در مقابل بسياري از درخواستها از جمله اعطاي دكتراي معادل دانشگاهي به درسخواندگان حوزوي مقاومت داشته است. هيأت مميزهي علوم انساني خودساخته وزير اين راه را ميگشايد و به اين حس كهتري برخي روحانيان در مقابل دانشگاهيان پاسخ ميگويد. اين حس خوشبختانه در دانشگاهيان نيست و آرزويشان رسيدن به درجهي اجتهاد فقهي نيست. اما بخشي از حوزويان از اين آرزو يكي حضور بيشتر در دانشگاه را دنبال ميكنند و دوم به درآمدي ميانديشند كه ميتوانند با عنوان استادي دانشگاه مخصوصا استاد تمامي كه اين هيأت به احتمال زياد برايشان هموار ميكند، دست يابند. و الا همهشان ميدانند كه علوم انساني و اجتماعي ارتباطي به اسلام ندارد. اگر داشت تا به حال نوشته بودند و مباني آن را فراهم كرده بودند. كسي جلوي آنها را نگرفته بود. اگر هم پول ميخواستند قطعا رهبري در اختيارشان ميگذاشت. مگر اكنون با نظر و مساعدت ايشان دفتر جنبش توليد نرمافزاري فكر و انديشه (نام دفتر را دقيق نميدانم) چند سالي است تلاش نميكند؟ ادعاي اسلام تمام كردن مكارم اخلاق بود كه اكنون بسياري از متوليان دين نيز از آن بيبهرهاند نه ايجاد و بنيان نهادن علم. وجوه ديگر اين بحث باشد براي بعد
0 Comments:
Post a Comment
<< Home