آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Wednesday, December 07, 2005

چهارشنبه 16 آذر 1384
ديروز به سختي گذشت. همه‌ي نفس‌ها گرفته بود. هم از هواي آلوده و هم از آن حادثه‌ي مهيب. هم نفس‌ها گرفته و هم همه گيج. شب وقتي خبرنگار بيست و سي از امير سرداري پرسيد چند تاي ديگر از اين هواپيماها داريم؟ همه با بهت شنيديم كه امير سردار بي هيچ مقدمه‌اي سقوط هواپيما را غيرمعقول ندانست و خبرنگار و همه‌مان نفس‌مان بيشتر گرفت و بر گيجي‌مان افزوده شد. او در برابر پرسشي قرار گرفته بود كه ديگر نمي‌توانست اطوكشيده سخن بگويد. نتوانست صدايش را محزون كند و حتي فراموش كرد با دادغديدگان همدردي كند. تسليتي نگفت و فقط گفت موتور هواپيما خاموش شد و اين غيرمعقول نيست و همه جا اتفاق مي‌افتد. خبرنگار درمانده شد و بغضش را فرو خورد و ديگر هيچ نگفت. پس اين داستان اين گونه هويدا شد، سرنوشت همه‌ي ماست. در برابر پرسش‌ها پاسخ‌هايي مي‌شنويم كه ديگر نمي‌توانيم ادامه دهيم. سكوت و سكوت و سكوت. گويي آن همه پيام همدردي را نيز بايد لفافه‌اي زيبا ببينيم كه براي خالي نبودن عريضه گفته مي‌شود. و الا آدمي و حرمت او و جانش در اين خراب‌آباد ارزشي ندارد كه بخواهيم برايش بيانديشيم و روح و روانمان را وقفش كنيم. فراموش نكينم سالي بيست و پنج هزار نفر در تصادفات جاده‌اي كشته مي‌شوند. بگذريم از عوارض مرگ‌آور زندگي در اين باساماني همه‌گير. وقتي ذهن و زبان در روابط و توازن وجودي غرق شده باشد ديگر نمي‌تواند براي حرمت و جان آدمي لحظه‌اي به انديشه درنگ كند. انديشه‌اش در كسب تام و تمام قدرت،‌حذف رقيب، برقراري سخت‌تر سلطه و اعمال زور، چه سخت‌افزاري و چه نرم‌افزاري است. ذهن و زبان ايدئولوژيك به چيزي جز روابط وجودي نمي‌انديشد و در اين ميان آدمي و زندگي‌اش فراموش مي‌شود و اگر اندك توجهي مي‌شود نه براي حرمت او كه براي حفظ خود است

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

Another Crash سقوطى ديگر

گزارش از حادثه دلخراش سقوط هواپيماي حامل خبرنگاران و عكاسان
A plane has crashed on the outskirts of the Iranian capital Tehran, killing people

Visit news @:
www.PersianCultureS.com

10:30 PM  

Post a Comment

<< Home