حكايت هستهاي ما
دوشنبه 4 مهر 1384
بعد از نوشتن مطلب قبل به سفر رفتم. سفري پژوهشي كه ده روزي به طول كشيد. در سفر بودم كه احمدينژاد به نيويورك رفت. بعد كه برگشتم ديدم تلويزيون و مطبوعات راست چه فضاي دروغيني را ساختهاند. احتمالا بارها اين جمله را شما شنيديد و يا خوانديد كه دنيا در انتظار ابتكار هستهاي احمدينژاد است و يا با اين ابتكار برنامههاي غربيها به هم ربخته است و الخ. در صورتي كه واقعيت اين طور نبود
اول اين كه پيشنهاد ايشان از طرف هيچ كس جدي گرفته نشد. راستش را بخواهيد كمي هم به نظرشان توهينآميز قلمداد شد. اصلا بحث آنها اين نيست كه چه شركتي يا كشوري در اين كار مداخله داشته باشد. بلكه بحث آنها اين است كه اصلا به ما اعتماد ندارند. از نظر آنها ما فاقد كوچكترين مشروعيت براي داشتن فنآوري هستهاي هستيم. اصلا كاري ندارم كه زورگويي ميكنند يا نه؟ مهم اين است كه اين فضاي مفهومي در يك رابطهي متقابل در طول چندين سال شكل گرفته است و يكي از اين طرفهاي رابطه حكومت ما بوده است. قاسملو و شرفكندي را چه كساني در پشت ميز مذاكره آن هم در كشوري ديگر كشتند؟ مگر در همان موقع خيليها به قاسملو نگفتند اعتماد نكن. اعتماد او چه نتيجهاي داشت؟ پس اگر آنها ما را محور شرارت ميدانند و هيچ اعتمادي هم به ما ندارند، ما فقط نبايد آنها را محكوم كنيم. بلكه بايد به رفتار بينالمللي خود نيز بيانديشيم كه چه كردهايم كه آنها به اين نتيجهگيري رسيدهاند. آنها در استدلالهاي خود مواردي را طرح ميكنند كه هيچكدام خيالي نيست
دوم اين كه ما در حال حاضر ديپلماسي تهاجمي را پيش گرفتهايم. در دورهاي كه حتا كشورهاي غيرمتعهد رفتار ما را تأييد نميكنند. همهي كشورهايي كه به قطعنامهي اخير شوراي حكام رأي ممتنع دادند، در اصل رأي مثبت داشتند. فقط براي ما مهلتي را در نظر گرفتهاند كه به سر عقل بياييم. حتا آمريكا هم عجلهاي براي بردن پرونده به شوراي امنيت ندارد. چرا كه چند ماه اين طرف و آن طرف براي آنها فرقي نخواهد داشت. در اين چند ماه ما كه نميتوانيم معجزه كنيم تا آنها بترسند. آنها ميگذارند تا ميوه به خوبي رسيده شود. آن وقت تصميم شوراي امنيت هم با اجماع گرفته ميشود. اين خيلي احمقانه است كه فكر كنيم هند و چين و روسيه و كوبا و پاكستان و مالزي و ديگر كشورها پشت سر ما بايستند و تا آخر از ما دفاع كنند
سوم اين كه جايگاه حكمت، عزت و مصلحت در اين ديپلماسي كجاست؟ بنابر كدام عقل سليم و با چه مصلحت و عاقبت انديشي ما دنيا را در اين باره در مقابل خود ميخوانيم؟ جز اين بوده است كه اين سه كلمه بازيچهاي بيش نبوده و فقط به كار بيان جملات پرطمطراق آمدهاند و در عمل راه ديگري برگزيده شده است؟! حاكمان ما خود را مركز عالم ميدانند كه حقيقت ناب در دستان آنها است. مگر سخنان احمدينژاد در سازمان ملل غير اين بود؟ دنيا در توحش است ما در پاكترين نظام عالم. دنيا در حال سقوط به قرون وسطي است و ما پرچم آزادي و عدالت و معنويت را در كشوري برافراشتهايم كه فقط يك ميليون و دويست هزار نفر از جمعيت شصت و هفت ميليوني آن در روز فقط يك وعده غذا ميخورند و دوازده ميليون نفر آن فقط ميتوانند در شبانه روز شكم خود را سير نگه دارند و استاد دانشگاهاش به جهت بيان عقيده محكوم به اعدام و يا اخراج از دانشگاه ميشود و روزنامهنگارش اجازهي بيان حقيقت را ندارد و الخ. هر چند همهي ما دل پري از خاتمي داريم. اما به ياد بياوريم وقتي خاتمي به سازمان ملل رفت و سخنرانياش چه جايگاهي رفيعي براي ملت ما به همراه آورد و همگان او و ما را به ديدهي تحسين نگريستند و اين بار به كجا رسيدهايم؟ واقعا به كجا رسيدهايم و تفاوت از كجا به كجا؟ و چرا
اول اين كه پيشنهاد ايشان از طرف هيچ كس جدي گرفته نشد. راستش را بخواهيد كمي هم به نظرشان توهينآميز قلمداد شد. اصلا بحث آنها اين نيست كه چه شركتي يا كشوري در اين كار مداخله داشته باشد. بلكه بحث آنها اين است كه اصلا به ما اعتماد ندارند. از نظر آنها ما فاقد كوچكترين مشروعيت براي داشتن فنآوري هستهاي هستيم. اصلا كاري ندارم كه زورگويي ميكنند يا نه؟ مهم اين است كه اين فضاي مفهومي در يك رابطهي متقابل در طول چندين سال شكل گرفته است و يكي از اين طرفهاي رابطه حكومت ما بوده است. قاسملو و شرفكندي را چه كساني در پشت ميز مذاكره آن هم در كشوري ديگر كشتند؟ مگر در همان موقع خيليها به قاسملو نگفتند اعتماد نكن. اعتماد او چه نتيجهاي داشت؟ پس اگر آنها ما را محور شرارت ميدانند و هيچ اعتمادي هم به ما ندارند، ما فقط نبايد آنها را محكوم كنيم. بلكه بايد به رفتار بينالمللي خود نيز بيانديشيم كه چه كردهايم كه آنها به اين نتيجهگيري رسيدهاند. آنها در استدلالهاي خود مواردي را طرح ميكنند كه هيچكدام خيالي نيست
دوم اين كه ما در حال حاضر ديپلماسي تهاجمي را پيش گرفتهايم. در دورهاي كه حتا كشورهاي غيرمتعهد رفتار ما را تأييد نميكنند. همهي كشورهايي كه به قطعنامهي اخير شوراي حكام رأي ممتنع دادند، در اصل رأي مثبت داشتند. فقط براي ما مهلتي را در نظر گرفتهاند كه به سر عقل بياييم. حتا آمريكا هم عجلهاي براي بردن پرونده به شوراي امنيت ندارد. چرا كه چند ماه اين طرف و آن طرف براي آنها فرقي نخواهد داشت. در اين چند ماه ما كه نميتوانيم معجزه كنيم تا آنها بترسند. آنها ميگذارند تا ميوه به خوبي رسيده شود. آن وقت تصميم شوراي امنيت هم با اجماع گرفته ميشود. اين خيلي احمقانه است كه فكر كنيم هند و چين و روسيه و كوبا و پاكستان و مالزي و ديگر كشورها پشت سر ما بايستند و تا آخر از ما دفاع كنند
سوم اين كه جايگاه حكمت، عزت و مصلحت در اين ديپلماسي كجاست؟ بنابر كدام عقل سليم و با چه مصلحت و عاقبت انديشي ما دنيا را در اين باره در مقابل خود ميخوانيم؟ جز اين بوده است كه اين سه كلمه بازيچهاي بيش نبوده و فقط به كار بيان جملات پرطمطراق آمدهاند و در عمل راه ديگري برگزيده شده است؟! حاكمان ما خود را مركز عالم ميدانند كه حقيقت ناب در دستان آنها است. مگر سخنان احمدينژاد در سازمان ملل غير اين بود؟ دنيا در توحش است ما در پاكترين نظام عالم. دنيا در حال سقوط به قرون وسطي است و ما پرچم آزادي و عدالت و معنويت را در كشوري برافراشتهايم كه فقط يك ميليون و دويست هزار نفر از جمعيت شصت و هفت ميليوني آن در روز فقط يك وعده غذا ميخورند و دوازده ميليون نفر آن فقط ميتوانند در شبانه روز شكم خود را سير نگه دارند و استاد دانشگاهاش به جهت بيان عقيده محكوم به اعدام و يا اخراج از دانشگاه ميشود و روزنامهنگارش اجازهي بيان حقيقت را ندارد و الخ. هر چند همهي ما دل پري از خاتمي داريم. اما به ياد بياوريم وقتي خاتمي به سازمان ملل رفت و سخنرانياش چه جايگاهي رفيعي براي ملت ما به همراه آورد و همگان او و ما را به ديدهي تحسين نگريستند و اين بار به كجا رسيدهايم؟ واقعا به كجا رسيدهايم و تفاوت از كجا به كجا؟ و چرا
3 Comments:
لینک مطلبی در رابطه با چگونگی دور زدن فیلتر و وبلاگ نویسی ناشناس
http://tir78.blogspot.com/
لطفا در صورت موفقیت برای باز کردن لینک فوق در ایران ان را در اختیار دیگران نیز قرار دهید.
با سلام
همانطور که قبلا اشاره کرده ام گويا نويسنده اين بلاگ دچار يک نوع بيماري مزمن بدبيني حاد است. در مورد همه قضايا بايد جبهه گيري منفي داشته باشد. دوست عزيز کمي به گذشته برگرديد و مطالبي را که قبل از انتخابات در مورد احمدي نژاد مي زديد را مرور کنيد؟ هنوز نمي خواهيد دست از کوبيدن بي مورد اين آدم برداريد؟ نمي خواهيد به اندازه يک عدس هم از حق بديهي کشورتان دفاع کنيد؟
فرموده ايد دنيا به ما بي اعتماد است لذا نمي خواهند ما چرخه داشته باشيم. يکي از عللش را هم ترور دو نفر در فلانجا داده ايد. دوست عزيز فکر نمي کنيد اين استدلال از آنطرف هم مصداق دارد؟ اگر حکومت ايران ترور مي کند، به زندان مي اندازد و هزار کار ديگر مي کند؛ هر چه مي کند اصلا قابل قياس با رذالت ها و کثافت کاري هاي اروپا و آمريکا طي 200 سال اخير نيست. اگر کسي مستحق بي اعتمادي باشند آنهايند نه ما! با اينحال طي 2 سال گذشته ايران درهايش را به مخفي ترين مراکزش باز کرد و اجنبي را به سري ترين مطالب مملکت اگاهي داد تا بلکه اعتمادي جلب شود. ولي شما چشمتان را در مقابل همه اين جريانات بسته ايد و مي گوييد:"کاري ندارم زورگويي مي کنند يا نه"! اي بابا! گويا شما هم فريب طرح "عدم صلاحيت ايران" توسط اروپا را خورده ايد؟ مگر چيزي به نام نيت سنج کشف کرده ايد که طرح اين موضوع را براي حق دادن به اروپا موجه مي دانيد؟ سابقه آنها که به مراتب سياه تر است! اينها همه يک بازي براي جلوگيري از دستيابي يک جهان سومي به تکنولوژي روز است. هر جهان سومي ديگري هم بود همين بساط به پا بود با يک بهانه ديگر! وگرنه داشتن بمب اتمي که کاري ندارد! پلوتونيم و حتي خود بمب را مي توان از بازار سياه تهيه کرد و به جايي برد که احدي نفهمد.
منظور شما را هم از واژه نامانوس "ديپلماسي تهاجمي" نفهميدم. فکر مي کنيد توقف چرخه سوخت و بازرسي هاي دائمي طي اين دو سال اخير ديپلماسي تهاجمي است؟ شايد شما هم از نان به نرخ روزها هستيد که سايه عافيت را به مبارزه براي کسب يک حق مسلم و غير قابل ارزشگزاري ترجيح مي دهيد؟ و به يك اعتراض ساده هم مي گوييد تهاجم؟
اما در يک مورد با شما موافقم که به کمک چين و روسيه و امثالهم به اندازه نخودي نمي توان تکيه کرد.
اما در پايان فرموده ايد:" حاكمان ما خود را مركز عالم ميدانند كه حقيقت ناب در دستان آنها است." قبول است! حال شما بفرماييد اگر جاي اين حاکمان خودکامه با توجه به شرايط امروز بوديد در قضيه انرژي اتمي چه مي کرديد؟ شايد شما هم جزو آن دسته از آدم ها هستيد که به بهانه منتقد بودن دائم نق مي زنند و از ارائه راهکار عاجزند؟ يا شايد آنچنان مرعوب سايرين مي شديد که همين فردا همه اين تاسيسات ضد انساني را با ديناميت نابود مي کرديد؟ اميدوارم شما که ادعاي خبرنگار علمي بودن داريد پاسخي قانع کننده در آستين داشته باشيد. در راه کسب انرژي هسته اي بايد در نقطه اي از زمان با غرب رو در رو شويم. و در اين برخورد نه آدم ها مهم هستند و نه بازيگردانان. اينجا نقطه اي است که 2 سياست با هم مقابله مي کنند که از آن گريزي نيست. سياست استقلال و سياست استعمار.
با تشکر
سلام آقای نوری نیا
اصل مطلب را گفتی. من هم دیروز مطلبی درباره پرونده هسته ای در وبلاگم نوشتم که اگر بخوانی بد نیست.راستی، چه می شود کرد جز اینکه حرفهای درست همدیگر را بخوانیم و ناظر کارهای نادرست حاکمان بمانیم؟
Post a Comment
<< Home