هستهاي كه از گلو پايين نميرود
سه شنبه 12 مهر ماه 1384
نويسندهي يكي از كامنتها مرا به بيماري مزمن بدبيني و كوبيدن احمدينژاد نواخته است. من هر آن چه دربارهي او قبل از انتخابات نوشتهام را همچنان درست ميدانم. چرا كه آن زمان معتقد بودم منافع ملي ما با راي ندادن به او تامين ميشود. اين عقيدهي خيليها و بسياري كه به او راي ندادند بود. به هر صورت اين بدبيني امروز جزئي از زندگي ما شده است. جزئي كه البته بسيار واقعي است و بيتوجهي به هشدارهاي بدبينانه و نظر خودم واقعبينانه ميتواند بنياد ما را به باد دهد. اين واقعيت در ماجراي هستهاي نهفته است. البته اين را قبول دارم كه امريكا زور ميگويد ولي اين را هم معتقدم كه اين زورگويي امريكا در يك رابطهي متقابل شكل گرفته است و اصلا يكطرفه نيست. اين طور نيست كه شيطان في نفسه گمراه كنندهي انسان باشد. من آدمي هم مايههايي دارم كه او ميتواند موفق باشد. در ماجراي هستهاي معتقدم تمام خواست امريكا بردن پرونده به شوراي امنيت است و اين را نه با صراحت كه با شيطنت عمل ميكند. امريكا به هيچ وجه نميخواهد ما با آرامش و معقول و در راهي ميانه گام برداريم. بلكه ما را به مواضع تند و راديكال سوق ميدهد. بيهوده نيست كه واشنگتن پست مقاله مينويسد كه چرخهي توليد سوخت هستهاي حق ايران است و در امريكا يك نظر واحد و اجماع وجود ندارد و ايران ميتواند با پايفشاري به حق خود برسد. اين نوع تحليلها كه عمدتا ساخته و پرداخته بازيگران كاخ سفيد است در فهم ما خلل ايجاد ميكند و بعد كه گامي تند به جلو برداشتيم روي ديگر اقدامات شيطان بزرگ را ميبينيم. سياستمداران ما چه ميكنند كه به بنبست نرسيم. اگر فكر رايزني با كشورهاي شوراي حكام و تغيير نظرات آنها هستند كه آب در هاون ميكوبند. اگر فكر ميكنند كه با ترس و تهديد لغو قراردادها ميتوانند امتياز بگيرند كه دودش اول به چشم خودمان ميرود. كدام عقل سليم ميگويد وقتي هند به ما راي نداد بايد قرارداد خط لولهي گاز لغو شود. اصلا تمام خواست آمريكا همين است. مگر او موش نميدواند كه اين قرارداد به سرانجام نرسد. من معتقدم آسيبي كه از ماجراي هستهاي دامان كشور ما را ميگيرد آسيبي ملي است ولي خود موضوع، موضوعي ملي نيست. چون حاكمان نه بر مبناي عقل جمعي كه بر مبناي عقل گروهي عمل ميكنند. عقل جمعي هنگامي شكل ميگيرد كه باب طرح ديدگاههاي مختلف در كشور باز شود كه باز نيست. مطمئنا اگر امروز در ايران فضاي دموكراتيك حاكم بود امريكا به هيچ وجه نميتوانست موفق باشد. تنها اين فضا است كه در سطح جهاني ميتواند ما را بازيگري موفق كند. اگر برخي به راي زياد احمدينژاد به عنوان پشتوانهي مردمي اشاره ميكنند سخت در اشتباه هستند. معناي آن راي چيز ديگري است كه بايد وقتي ديگر به آن پرداخت. الان مساله اين است كه ما با بيتوجهي همان گامهايي را برميداريم كه خواست امريكا است. براي همين بايد از همين جا بازگشت. نه اين كه بگذاريم در لحظهي آخر، كه آن موقع بايد هزاران امتياز داد و تا كمر براي شيطان خم شد و تمام حيثتمان را به باد دهيم. با وضعيت فعلي اين هسته در گلومان ميماند و خفهمان ميكند. چيزي كه خواست امريكا است
1 Comments:
دقيقن! باور كن اگر اين بحران بهر ترتيبي ختم شود كه ضرر آنچناني مردممان را تهديد نكند اين گروه بحراني نو در سطح بين المللي ايجاد مي كنند تا نبود پشتوانه مردمي را با ايجاد يك عزم ملي جبران نمايند.كه به باورم حتي در همين پرونده مهم هم آنچنان عزمي در سطح توده مردم ايجاد نشد.
Post a Comment
<< Home