آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Friday, September 09, 2005

در باب ولايت فقيه

جمعه 18 شهريور 1384
اول/ آيت الله جوادي آملي در جايي آورده است: اگر حكمي يا فتوايي را پيغمبر به عنوان رسول و به عنوان امين وحي الهي از خدا تلقي و به مردم ابلاغ كرد، عمل به اين فتوا بر همگان، حتي بر پيغمبر واجب است (يعني داراي ثواب و عقاب اخروي هم هست). همين معنا بعد از پيغمبر براي امام معصوم هست و پس از او اگر آن امام معصوم نائب خاص داشت مثل مالك اشتر براي او هم ثابت است و اگر نائب خاص نبود براي نائب عام (يعني ولايت فقيه) هم ثابت است
دوم/ آيت الله مرحوم حائري از ناقدان نظريه‌ي ولايت فقيه پاسخ داده است: از كجا و چه منبعي بر شما ثابت شده كه احكام حكومتي مستلزم عقاب و ثواب است؟ اين يك ادعاي خلق‌الساعه‌اي بيش نيست و در هيچ جا اين ادعا گفته نشده و ثانيا مسأله‌ي عقاب و ثواب يك مسأله‌ي كلامي است و ارتباطي به فقه ندارد و در مسائل كلامي قبول يا انكار هر مطلبي آزاد است و با انكار آن،‌ اين استدلال قهرا باطل و كان لم يكن مي‌شود
سوم / آيت الله جوادي آملي مجددا پاسخ داده است: گر چه بحث پيرامون ثواب و عقاب، دوزخ و بهشت و كيفيت وجود آن‌ها و تحقق فعلي و تقديري آن‌ها و ساير مطالب مربوط به آن كلامي است و ارتباطي به فقه ندارد، و قبول و نكول آن آزاد مي‌باشد، ليكن در ساختار نظام ديني براي مؤمنان به آن،‌ اين مطلب مطرح است كه از چند راه مي‌توان حرمت چيزي را استنباط كرد : يكي اطلاق عنوان حرمت بدون قرينه صارف بر ارتكاب آن و ديگري ورود صيغه‌ي نهي تحريمي از آن بدون شاهد بر تنزيه و سومي تصريح به اين كه فلان چيز معصيت است و چهارمي اين كه وعيد و تهديد به عقاب اخروي تصريحا يا ضمنا بر ارتكاب آن وارد شده باشد. فقهيهان نام‌آور در تشخيص معصيت كبيره كه ارتكاب آن مانع تحقق اصل عدالت يا مزيل عدالت متحقق است از تهديد و وعيد صريح يا ضمني استفاده نموده‌اند. بنابر اين نمي‌توان گفت عقاب و ثواب يك مسأله‌ي كلامي است و ارتباطي به فقه ندارد. زيرا در فقه از وعيد به عقاب اخروي حكم فقهي و فرعي، موضوع خاص ثابت مي‌شود
خب حالا خودتان قضاوت كنيد، آيا مسأله‌ي احكام حكومتي و ثواب و عقاب اخروي آن، چيزي ساخته و پرداخته‌ي فقيهان براي تهديد و وعيد صريح يا ضمني آن چه خود عدالت مي‌خوانند، نيست تا به بهانه‌ي آن (يعني چسباندن به حكم خدا كه در پارگراف اول آوردم) ما سريع‌العقاب بودن دنيوي‌اش را درك كنيم؟ يعني آيا همه چيز به همين دنياي سياست و اصول حاكم بر آن و به قول مرحوم مدرس موازنه‌ي وجودي بازنمي‌گردد. ذهن ناقص ما كه قاصر است

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

مي داني از اين مغلطه ها متاسفانه ما چون به ادبياتش آشنا نيستيم چيزي نمي فهميم اما به خوبي مي دانيم كه فقه امروز فقط در اين جهت حركت مي كند كه هر چه اراده شان خواست را در قالب دين به مردم تحميل كنند
به وبلاگ منم سر بزن
http://onebest0.persianblog.com

3:03 PM  
Anonymous Anonymous said...

بگم؟ خواندن اين مطلب برايم خيلي جالب بود و حيرت آور . اولن كه تا بحال استدلالي از معتقدان به ولايت فقيه نخوانده و نشنيده بودم تا بدانم مبناي آن چيست و چگونه وارد دين ما گشته است.ثانين بيشتر از اين لحاظ برايم حيرت آور بود كه آقاي آملي __كه برايشان احترام زيادي قائلم خود در جريان انتخابات نظري كاملن در تضاد با رهبري (كه رايش بر همگان عيان بود ) داشتند.

6:24 PM  
Anonymous Anonymous said...

چرا اصل ولايت فقيه ضد قرآن است؟

در اين نوشتار با استناد به مجموعه ای منسجم از آيات قرآن نشان خواهيم داد که اصل ولايت فقيه در تضاد آشکار با نص صريح قرآن می باشد.

۱) خدا حتی به کافران می گويد برای کافر بودن خود «برهان» (دليل) بياوريد. خدا خودش هم اهل دليل و برهان است.

۲) با اين که خدا قادر به انحام هرکاری است، خودش را سرخود نمی پندارد. پس از خلق بخش جديدی از هستی و مجموعه قوانين و روابط آن، ادامه کار آنرا به قوانين آن واگذار ميکند و از دخل و تصرف های خودسرانه در آن پرهيز ميکند. در قران چندين مورد آشکارا يادآوری ميکند که «کلمات» خدا بر خود خدا سبقت گرفته است.

۳) «کلمات» خدا نامحدودند و به آنچه در قرآن و ساير کتاب های آسمانی آمده است خلاصه نمی شود. اگر تمام درياهای دنيا مرکّب و همه درختان دنيا قلم شوند، نمی توانند تمام کلمات خدا را بنويسند. قرآن بخش بسيار کوچکی از «کتاب مبين» است.

۴) کلمات خدا که در قرآن آمده است ساده هستند و برای پند و اندرز دادن به مردم می باشد.

۵) وظیفه پيامبر ابلاغ پيام به مردم است و هدايت شدن يا نشدن مردم به خودشان مربوط می شود.

۶) حتی پيامبر هم «ولي» مردم نيست. آنچه به غلط از«اولی الامر» برای توجيه ولايت فقيه تعبير شده است، فقط يک اصل ساده و پيش پا افتاده سلسله مراتب سازمانی است، مثل سرکارگر، سوپروايزر، مدير و غيره!

۷) در قرآن حتی يک آيه در مورد رهبر و يا عالم دينی و اين که مردم بايد قرآن و يا دين را از آنها ياد بگيرند وجود ندارد. اصلا صحبت از نياز به يک واسطه برای ارتباط انسان ها با خدا نيست. از عالمان دينی قبلی هم به بدی ياد شده است. اما قرآن همه جا در مورد موضوعات مهم و اساسی از «اولی الالباب» (صاحبان خرد) و نقش أن ها در جامعه ياد ميکند.

-----------------------------------

برخی آيات مربوط به هر قسمت:

۱) ۲۱:۲۴، ۲۴:۱۷، ۲۷:۶۴، ۲۸:۷۵، ۲۳:۱۷، ۱۲:۲۴، ۴:۱۷۴، ۲:۱۱۱

۲) ۱۱:۱۱۰، ۱۰:۱۹، ۱۰:۶۴، ۲۰:۱۲۹، ۳۷:۱۷۱، ۴۱:۴۵، ۴۲:۱۴، ۴۲:۲۴.

۳) ۱۸:۱۰۹، ۳۱:۲۷، ۱۱:۶، ۶:۳۸، ۶:۵۹، ۳۴:۳، ۴۳:۲،۳،۴، ۳۵:۱۰، ۱۰:۶۱.

۴) ۵۴:۱۷،۲۲،۳۲،۴۰، ۸۱:۲۷، ۶۸:۵۲، ۷۳:۱۹، ۸۰:۱۱،۱۲، ۸۷:۹، ،۱۰،۱۱ ۸۸:۲۱،۲۲، ۷۴:۳۱،۵۴،۵۵، ۵۱:۵۵، ۴۴:۱۳،۵۸، ۴۳:۲،۳،۴، ۴۱:۴۱، ۳۷:۱۳، ۲۰:۲،۳.

۵) ۳۶:۱۷، ۳۹:۴۱، ۳۹:۶۲، ۱۰:۱۰۸، ۵:۹۹، ۵:۹۲ ،۲۴:۵۴

۶) ۴:۸۳.

۷) ۲:۱۷۹،۱۹۷،۲۶۹، ۳:۷،۱۹۰، ۵:۱۰۰، ۱۲:۱۱۱، ۱۳:۱۹، ۱۴:۵۲، ۳۸:۲۹،۴۳، ۳۹:۹،۱۸،۲۱، ۴۰:۵۴، ۶۵:۱۰

8:00 PM  

Post a Comment

<< Home