اراده شخصی نهفته در شرط شرعی دانستن حکومت-1
چهارشنبه 28 دی 1384
شرق ديروز را امروز صبح خواندم و آن مقالهي پاسخ همفكران مصباح به منتقدان. به نظرم از كنار اين سخنان نبايد به سادگي گذشت و بايد به جد و جهد در حد توان به نقد آن پرداخت. آنها در جايي نوشتهاند از نظر مصباح مشروعيت حاكم اسلامي از ناحبهي خداي متعال و مقبوليت او ناشي از مردم است و براي تحقق عملي حكومت، مقبوليت مردم لازم و اجتنابناپذير است. فعلا به اين گزاره ميپردازم
از اين گزاره برميآيد كه معتقدان به آن وابستگان به سنت هستند. آن هم به بخشي از سنت. و با خلط مفاهيم بر گرفته از سنت با مباحث مدرن و با تكيه بر عوامگرايي تلاش بر اثبات رأي خود دارند. آن چه آنان از مشروعيت در نظر دارند و سينه برايش چاك كردهاند، پذيرش از ناحيهي خداوند است. يعني شرعي دانستن امور. در اين جا دو نكته نهفته است: اول اين كه چه كسي ميتواند به جد بگويد آن چه من ميگويم سخن خداست. تنها و تنها رسولان الهي چنين بودند و ديگران كه همه ميشوند فهم خود را از سخن خدا به ميان خواهند گذارد. اگر غير از اين بود در فهم سخن او نبايستي تفاسير بسيار متفاوت و گاه متعارض بيان شود. در مطلب قبل نوشتم دربارهي همين ولايت فقه در بين فقها و متفكران شيعي آراي متفاوتي وجود دارد. اگر كسي از اين مجموعه بخواهد بگويد فهم من از اين موضوع، سخن خداوند است، تنها و تنها ميتوان او را عوامفريبي بيش ندانست. نكتهي دوم اين كه در ادبيات جامعهشناسي سياسي كه همهي اين مباحث وامدار آن است، بين مشروعيت و مقبوليت تقاوتي وجود ندارد. مشروعيت همان مقبوليت است. نسبت اين دو نسبت تساوي است. اصلا این دو ترجمه یک کلمه هستند. چرا كه از اين ديدگاه مشروعيت به معناي شرعي بودن نيست. بلكه به معناي پذيرش عمومي و از روي اراده و آزاد مردم است. اين كه رييس جمهور منتخب مردم اگر به نصب ولي فقيه نرسد، طاغوت است، سخني بيراه است. چه در مقابل آن ميتوان اين گزاره را نيز آورد اگر ولي فقيه حكم رييس جمهور منتخب مردم را تنفيذ نكند، نيز به طاغوتيان پيوسته است. اتفاقا اين گزارهي دوم صحيحتر و عقلانيتر است. چرا كه تمام فرآيندهاي دورهي جديد به قول مدرس، مبتني بر ارادهي جمعي است و دوريگزيني از ارادهي شخصي. اين كه وليفقيه بيتوجه به خواست آزاد و دروني و از روي ارادهي مردم، بخواهد عملي در حوزهي زندگي آنان انجام دهد، چه چيزي جز ارادهي شخصي است كه به تعبير دقيق مدرس همان استبداد است. بنابر اين از دل نظريات مصباح و همفكران او چيزي جز سلطهي ارادهي شخصي بيرون نميآيد. حال اين ارادهي شخصي ميخواهد خود را سخن بزرگان دين منتسب كند و خواه به زوربازوي خود. فرقي ماهوي بين اين دو وجود ندارد
از اين گزاره برميآيد كه معتقدان به آن وابستگان به سنت هستند. آن هم به بخشي از سنت. و با خلط مفاهيم بر گرفته از سنت با مباحث مدرن و با تكيه بر عوامگرايي تلاش بر اثبات رأي خود دارند. آن چه آنان از مشروعيت در نظر دارند و سينه برايش چاك كردهاند، پذيرش از ناحيهي خداوند است. يعني شرعي دانستن امور. در اين جا دو نكته نهفته است: اول اين كه چه كسي ميتواند به جد بگويد آن چه من ميگويم سخن خداست. تنها و تنها رسولان الهي چنين بودند و ديگران كه همه ميشوند فهم خود را از سخن خدا به ميان خواهند گذارد. اگر غير از اين بود در فهم سخن او نبايستي تفاسير بسيار متفاوت و گاه متعارض بيان شود. در مطلب قبل نوشتم دربارهي همين ولايت فقه در بين فقها و متفكران شيعي آراي متفاوتي وجود دارد. اگر كسي از اين مجموعه بخواهد بگويد فهم من از اين موضوع، سخن خداوند است، تنها و تنها ميتوان او را عوامفريبي بيش ندانست. نكتهي دوم اين كه در ادبيات جامعهشناسي سياسي كه همهي اين مباحث وامدار آن است، بين مشروعيت و مقبوليت تقاوتي وجود ندارد. مشروعيت همان مقبوليت است. نسبت اين دو نسبت تساوي است. اصلا این دو ترجمه یک کلمه هستند. چرا كه از اين ديدگاه مشروعيت به معناي شرعي بودن نيست. بلكه به معناي پذيرش عمومي و از روي اراده و آزاد مردم است. اين كه رييس جمهور منتخب مردم اگر به نصب ولي فقيه نرسد، طاغوت است، سخني بيراه است. چه در مقابل آن ميتوان اين گزاره را نيز آورد اگر ولي فقيه حكم رييس جمهور منتخب مردم را تنفيذ نكند، نيز به طاغوتيان پيوسته است. اتفاقا اين گزارهي دوم صحيحتر و عقلانيتر است. چرا كه تمام فرآيندهاي دورهي جديد به قول مدرس، مبتني بر ارادهي جمعي است و دوريگزيني از ارادهي شخصي. اين كه وليفقيه بيتوجه به خواست آزاد و دروني و از روي ارادهي مردم، بخواهد عملي در حوزهي زندگي آنان انجام دهد، چه چيزي جز ارادهي شخصي است كه به تعبير دقيق مدرس همان استبداد است. بنابر اين از دل نظريات مصباح و همفكران او چيزي جز سلطهي ارادهي شخصي بيرون نميآيد. حال اين ارادهي شخصي ميخواهد خود را سخن بزرگان دين منتسب كند و خواه به زوربازوي خود. فرقي ماهوي بين اين دو وجود ندارد
0 Comments:
Post a Comment
<< Home