آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Saturday, December 31, 2005

دست درازي به علوم انساني 2

شنبه 10 دي 1384
يكي ديگر از زواياي اين بحث تناسبي است كه بين حوزه و دانشگاه وجود دارد. وقتي اين تناسب را درك كنيم خواهيم ديد كه با طرح وزير علوم بايد گور علوم انساني را بكنيم؛ هر چند معتقدم ايشان در اين زمينيه موفقيتي حاصل نخواهند كرد. مي‌دانيم كه دانشگاه محل نشر و گسترش علم بوده است و از اين رو با آزادي قرين است. شما در دانشگاه به راحتي مي‌توانيد عقايد خود را بيان كنيد و خارج از تئوري‌ها و فرضيه‌هاي علمي و حتي پارادايم موجود سخن بگوييد. تنها شرط آن اين است كه سخن شما در چارچوبه‌هاي علمي بگنجد نه ايدئولو‍‍ژيك. از روشي علمي برخوردار باشد و رقم مغلطه بر دفتر دانش نزند. به همين نحو نيز فرضيه‌ها و تئوري‌ها نو به نو مي‌شوند و اصحاب علم پا از پاراديمي به پاراديمي ديگر مي‌نهند. طرح تئوري‌هاي جديد و آزمون آن‌ها و تلاش براي آوردن مؤيدات آن، امري پذيرفته شده است. چيزي كه حوزه تاب آن را ندارد. در حوزه هر چند كه گفته مي‌شود بحث و جدل‌هاي طلبگي فراوان است، اما همه‌ي آن‌ها در چارچوب مسلمات فقه حوزوي (نه مسلمات اسلامي) انجام مي‌شود. از اين رو،‌ خطوط قرمز نه اصول اساسي اسلام بلكه اصولي است كه فقها در طول تاريخ به آن شكل داده‌اند و بي‌توجهي به آن عين بي‌توجهي به اسلام قلمداد مي‌شود تا آن جا كه گاه به قول حافظ «سر حق بر ورق شعبده ملحق» مي‌كنند. همين الان اگر كسي از چارچوب مسلمات فقه حوزوي بيرون بيايد چنان برخوردي با وي مي‌شود و جو رواني سنگيني عليه او درست مي‌شود كه به غلط كردن مي‌افتد و يا منزوي مي‌شود و جايگاه خود را در حوزه از دست مي‌دهد. روحاني‌اي برايم تعريف مي‌كرد وقتي آقاي غرويان با شرق مصاحبه كرد چنان جو رواني‌اي عليه او به راه انداختند كه دو روز بعد سخنان خود را پس گرفت. اكنون آيت ‌آلله معرفت و‌ آيت الله صانعي را به جهت مواضع نويي كه مي‌گيرند و برخي فتاوي، بي‌سواد معرفي مي‌كنند. برچسب بي‌سوادي در حوزه مرسوم است و به كساني مي‌زنند كه بخواهند نوآوري‌هايي داشته باشد كه وجدان جمعي متصلب حوزه با آن همراه نباشد. مي‌گفت آيت‌الله اشتهاري پيرمردي است كه درس اخلاق مي‌دهد و با هيچ جرياني در حوزه بازي نمي‌كند. وقتي كشكولش منتشر شد به جهت دو سه مطلب تاريخي(تاريخ اسلام) چنان بر او فشار آوردند كه به عذرخواهي افتاد و به درخواست برخي از علما خواسته شد كتاب‌هايش جمع‌آوري شود. مي‌گفت من نيز در دانشگاه راحت‌تر سخن مي‌گويم. نكاتي را كه در كلاس دانشگاه طرح مي‌كنم نمي‌توانم در حوزه بيان كنم. اگر آن جا يك صدمش را بگويم منزوي مي‌شوم و متهم به بي‌سوادي. دانشگاه محمل آزادي است و سپردن امور آن به حوزويان،‌ آن هم كساني كه بغض خود را از ابتدا به علوم انساني نشان داده‌اند به مسلخ بردن علم و آزادي چيزي ديگر نيست

0 Comments:

Post a Comment

<< Home