آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Wednesday, September 13, 2006

دین و خشونت ورزی

چهارشنبه 22 شهریور 1385
در روزنامه ها از قول خاتمی خواندم که در آمریکا گفته است: نمی توان و نباید به نام دین خشونت ورزید
از این گزاره به سادگی نمی توان گذشت. هم می تواند صحیح باشد و هم غلط. صحیح و غلط بودن آن هم بستگی به تعریفی دارد که از دین و خشونت ارائه می دهیم. مثلا اگر خشونت در قالب جنگ مدافعانه بروز کند و نام دین نیز در پس آن باشد چه؟ یا جنگ هایی که پیامبر داشت چه؟ و یا انقلاب ها و جنبش های اجتماعی که ممکن است با خشونت نیز همراه باشد و آموزه های دینی نیز با آن همراه شده باشند، چه؟ آیا نمی توان و نباید از دین در این موارد بهره برد؟
گزاره ی خاتمی دو وجه اخلاقی و اجتماعی دارد. وجه اخلاقی اش همان نباید است. بالاخره خشونت در این وجه پذیرفته شدنی نیست. ولی وجه اجتماعی اش چطور؟ آنجایی که او از کلمه ی نمی توان استفاده کرده است، آیا واقعا و در عمل نمی توان به نام دین خشونت ورزید؟ احتمالا او از خشونت مقصود خاصی را مد نظر دارد و از دین نیز چنین است. به عبارتی دیگر اگر مبنای دین را رحمت و دوستی و شفقت با خلق و نماد حلم حق بدانیم، نمی توان به خشونت به معنای سرکوب های فردی و اجتماعی روی آورد و یا اگر انقلاب ها و جنبش های اجتماعی همراه با خشونت را که از آموزه های دینی برای ا حقاق حقی و یا حقوقی شکل گرفته اند مد نظر قرار دهیم می توان به نام دین قیام کرد. تنها مسأله این است که دیگر از کلمه ی خشونت استفاده نمی شود و به جای آن دفاع مقدس و یا جنگ حق طلبانه به کار می برند. از سوی دیگر اگر از بحث حق طلبانه و مقدس بودن نیز چشم پوشی کنیم، در طول تاریخ خشونت ورزی های بسیاری به بهانه ی کشورگشایی و یا سرکوب های داخلی به نام دین شکل گرفته است. مگر یورش اعراب به ایران و دیگر سرزمین ها به نام دین و اسلام نبوده است و مگر بسیاری از سرکوب هایی که توسط پادشاهان صورت گرفته است با نام دین همراه نبوده است؟ و مگر هم اکنون نیستند کسانی که به نام دین خشونت را تئوریزه می کنند و مگر نیستند کسانی که به نام دفاع از دین دست به ترور می زنند؟ پس می توان به نام دین خشونت ورزید. کار چندان مشکلی هم نیست. هزاران ادله ی شرعی نیز برایش می توان تراشید. به عبارتی دیگر گزاره ی خاتمی به لحاظ اجتماعی تاب مقاومت ندارد هر چند به لحاظ اخلاقی قابل ستایش است
نکته این نیست که ما چنین گزاره هایی را طرح نماییم. نکته این است که ما بتوانیم برای عدم خشونت خود تئوری داشته باشیم. تئوری ای که به لحاظ عقلی و ایمانی قابل اتکا باشد و مبنای عمل نیز قرار گیرد. ما هنوز به چنین تئوری ای نرسیده ایم هر چند در گذشته ای نه چندان دور سید حسن مدرس پیدا شد و نظریه ی موازنه ی عدمی را ارائه داد که چارچوبه ی عمل در سیاست، تدبیر منزل و روابط اجتماعی را مورد توجه قرار داده بود و ما از آن همچنان غافلیم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home