برآمدن خرافهگرايي؛ افول عقل سليم
شنبه 14 بهمن 1385
پيشتر نوشتم كه خرافهگرايي نرمافزاري يعني خرافهپرستي اعتقادي ريشهي خرافهگرايي سختافزاري و رفتارهاي غيرمعقول است كه اين ميتواند نه فقط در رفتارهاي فردي كه در رفتارهاي جمعي و حتي رفتارهاي سياستمداران نيز بازتوليد شود. و نوشتم كه اين خرافهگرايي، با سخنرانيهاي بعضي از واعظان بر منابر ـ كه البته به قول حافظ بسياريشان اصلا به آن اعتقادي ندارند ـ و نيز از طريق برنامههاي تلويزيون ترويج ميشود. به عنوان مثال بد نيست سريال جابر بن حيان را ببينيد كه مملو از اين خرافات است. ديشب اين روايت پرطرفدار واعظان شيعي را در سكانسي گنجانده بودند كه: روزي تعدادي از اهالي خراسان نزد امام آمدند و از ايشان خواستند تا قيام كند و رهبري امت اسلامي را به عهده بگيرد. امام گفتند اگر به تعداد انگشتانشان يار واقعي داشتند اين كار را ميكردند. آنان گفتند كه ما و مردم خراسان هستيم. امام گفت اگر اين طور است وارد اين تنور روشن شويد. آنها اعراض كردند و امام به يكي از نزديكان خود گفت و او كه اعتقاد كامل به ولايت بود و به قول امروزيها ذوب در ولايت، وارد تنور شد و تا انتهاي مذاكرهي امام با خراسانيها در تنور ماند تا امام دستور خروج داد و او سالم خارج شد. امام مقصود خود را از طرفدار واقعي با اشاره به اين يار خود بيان كردند
اول اين كه تقريبا افكار عمومي مسلمين كه در آن زمان اكثريت با اهل سنت بود، چنين اعتقادي داشت كه مناسبترين فرد براي حكومت جعفر بن محمد است. حتي بسياري از علماي اهل سنت در همان ابتداي سقوط بنياميه از ايشان دعوت كردند كه حكومت را بپذيرد ولي ايشان اعراض كردند. دلايلش ميتواند متعدد باشد از جمله اين كه حضرت صادق معتقد بودند حكومت از آن قائم آل محمد است. ايشان حتي خمس را نيز جمعآوري نميكردند و آن را منوط به حكومت قائم ميدانستند
دوم وقتي با عقل سليم ميسنجيم، از توجيه اين رفتار امام با خراسانيها درميمانيم. مخصوصا اين كه امام در زمان خود به عنوان دانشمندي برجسته و محل رجوع بسياري از علماي بلاد اسلامي شناخته شده بود. چنين فردي چگونه ميتواند از استدلال عقلي بگريزد و به اعمال و رفتاري دست زند كه براي قانع كردن عوام مناسب است. اصلا چه نيازي به معجزه بازي است؟ و چرا اين معجزات اصلا اثري ندارد؟ آيا واقعا امام صادق، معجزه را حجتي الهي است، چنين بيهوده خرج كردهاند؟ چه نتيجهاي در برداشت؟ آيا قانع كردن اين كه فعلا شرايط مهيا نيست، از طريق ديگري وجود نداشت كه حجت الهي بيثمر نماند؟ طرح چنين رواياتي كه در تلويزيون از شمار خارج شده، چيزي جز وهن امامان شيعه نيست. علاوه بر اين كه بر خرافهگرايي در جامعه دامن ميزند و خود به گسترش بيعقلي و خرافهگرايي ابزاري نيز ميانجامد
سوم با ترويج چنين ايدههايي آن گاه خواسته و ناخواسته رفتار ما نيز از حسابگريهاي عقلاني تهي ميشود؛ مبتني بر احساس و هيجان و ناتوان از پيشبيني نتايج رفتارهاي احساسي ميشود. به خوبي ميتوان توجيه كرد كه چرا ما نه؟ ما نيز مانند آن شيعهي ذوب در ولايت وارد آتش ميشويم و آن را به جان ميخريم. ما با دستان خالي، ملتي فقير، اقتصادي نحيف، فوران بحرا نهاي اجتماعي، شيوع بياعتمادي، كاهش كارآمدي نظام اداري، تحريمهاي اقتصادي، وابستگيهاي شديد اقتصادي، ورود ضربات سخت و مهلك به بدنهي كشاورزي كه ميتوانست مبناي قدرت اقتصادي ما باشد و بدون هيچ انديشهاي براي ساختن، فقط وارد تنور ميشويم تا امري را اجرا كرده باشيم؛ باشد كه خود آقا نجاتمان دهد!! مگر ماجراي هستهاي اكنون غير از اين است
اول اين كه تقريبا افكار عمومي مسلمين كه در آن زمان اكثريت با اهل سنت بود، چنين اعتقادي داشت كه مناسبترين فرد براي حكومت جعفر بن محمد است. حتي بسياري از علماي اهل سنت در همان ابتداي سقوط بنياميه از ايشان دعوت كردند كه حكومت را بپذيرد ولي ايشان اعراض كردند. دلايلش ميتواند متعدد باشد از جمله اين كه حضرت صادق معتقد بودند حكومت از آن قائم آل محمد است. ايشان حتي خمس را نيز جمعآوري نميكردند و آن را منوط به حكومت قائم ميدانستند
دوم وقتي با عقل سليم ميسنجيم، از توجيه اين رفتار امام با خراسانيها درميمانيم. مخصوصا اين كه امام در زمان خود به عنوان دانشمندي برجسته و محل رجوع بسياري از علماي بلاد اسلامي شناخته شده بود. چنين فردي چگونه ميتواند از استدلال عقلي بگريزد و به اعمال و رفتاري دست زند كه براي قانع كردن عوام مناسب است. اصلا چه نيازي به معجزه بازي است؟ و چرا اين معجزات اصلا اثري ندارد؟ آيا واقعا امام صادق، معجزه را حجتي الهي است، چنين بيهوده خرج كردهاند؟ چه نتيجهاي در برداشت؟ آيا قانع كردن اين كه فعلا شرايط مهيا نيست، از طريق ديگري وجود نداشت كه حجت الهي بيثمر نماند؟ طرح چنين رواياتي كه در تلويزيون از شمار خارج شده، چيزي جز وهن امامان شيعه نيست. علاوه بر اين كه بر خرافهگرايي در جامعه دامن ميزند و خود به گسترش بيعقلي و خرافهگرايي ابزاري نيز ميانجامد
سوم با ترويج چنين ايدههايي آن گاه خواسته و ناخواسته رفتار ما نيز از حسابگريهاي عقلاني تهي ميشود؛ مبتني بر احساس و هيجان و ناتوان از پيشبيني نتايج رفتارهاي احساسي ميشود. به خوبي ميتوان توجيه كرد كه چرا ما نه؟ ما نيز مانند آن شيعهي ذوب در ولايت وارد آتش ميشويم و آن را به جان ميخريم. ما با دستان خالي، ملتي فقير، اقتصادي نحيف، فوران بحرا نهاي اجتماعي، شيوع بياعتمادي، كاهش كارآمدي نظام اداري، تحريمهاي اقتصادي، وابستگيهاي شديد اقتصادي، ورود ضربات سخت و مهلك به بدنهي كشاورزي كه ميتوانست مبناي قدرت اقتصادي ما باشد و بدون هيچ انديشهاي براي ساختن، فقط وارد تنور ميشويم تا امري را اجرا كرده باشيم؛ باشد كه خود آقا نجاتمان دهد!! مگر ماجراي هستهاي اكنون غير از اين است
4 Comments:
مرسی که به من سری زدید وبلاگ خوبی دارید
این حرف شما اصلاً برای من قابل پذیرش نیست که امام بتواند حکومت عدل برپا کند و آن را به امام موعود واگذارد. لابد الان هم هر جا ظلمی بود تقیه کنیم (!) و آن را به آممدن امام واگذاریم؟! صحت این قصه را نمی دانم اما نداشتن همراه جهت برپایی حق منطقی تر از دست روی دست گذاشتن و در انتظاری نامعلوم بودن است
سلام
در زمان حضرت پیامبر بسیاری از مردم به او مراجعه می کردند و از او معجزه هائی همانند حضرت مسیح یا موسی می طلبیدند, اما پیامر می فرمودند معجزل من کتاب است و نه بیشتر. از او خواستند تا بیماران را شفا دهد و او نپذیرفت و گفت که من انسانی همانند شما هستم. حالا چگونه می توان پذیرفت که امامی از نسل او چنین کند, که اگر خدا این قدرت را عطا می کرد, پیامبرش اولاتر بود.اما به نظرم این خرافات تیغ دو لب شده است و به تدریج لبه دوم آن بر علیه خود آقایان به کار خواهد رفت.
وبلاگ خوبی دارید
امروز کشفش کردم اما مراجعه ام مستمر خواهد بود
Post a Comment
<< Home