عزتالله سحابي، سرمايهي بزرگ ايرانزمين
سهشنبه 18 ارديبهشت 1386
روز يكشنبه جايزهي قلم طلايي از سوي انجمن دفاع از آزادي مطبوعات به مهندس عزتالله سحابي تعلق گرفت و تقديم شد. نشستي در اتاق نشستهاي انجمن صنفي روزنامهنگاران برگزار شد. بيشتر باشندگان، سياسي بودند: از اعضاي نهضت آزادي، ملي ـ مذهبيها، كانون نويسندگاني، كانون دفاع از حقوق بشر، انجمن صنفي و انجمن دفاع از آزادي مطبوعات و تعدادي روزنامهنگار. تعدادي نيز سخنراني كردند مانند اشكوري، يزدي، رييسطوسي، كديور و دو بيانيه نيز از طرف انجمن دفاع از آزادي مطبوعات و خانم شيرين عبادي خوانده شد. در پايان نيز مهندس سحابي سخناني ايراد كرد. الحق و الانصاف سخنان او در جمع سخناني كه ايراد شده بود، درخشيد و به قول معروف يك سر و گردن بالاتر ايستاد
سحابي سخنش را به اين بيت شعر از نشريهي طنز چلنگر آغاز كرد كه در سالهاي بيست و پنج تا 32 منتشر ميشد و وابسته به حزب توده بود كه: بشكني اي قلم، اي دست اگر/ پيچي از خدمت محرومان سر
او گفت هميشه اين شعر آويزهي گوشش بوده ولي اكنون بايد ديد كه محروم كيست؟ بحثي كرد كه ديگر نميتوانيم كارگر و كشاورز را كه در ادبيات ماركسيستي محروم تلقي ميكردند، امروزه نيز محروم بدانيم. چرا كه انواع و اقسام حمايتهاي قانوني رسمي و غيررسمي از اين قشر بزرگ جامعه ميشود و در مجموع زندگيشان نيز نسبت به گذشته تغيير بسياري كرده و از ثبات بيشتري برخوردار است. حال اگر اين دو قشر را محروم نناميم، چه كسي محروم است؟ او نتيجه گرفت كه مصداق محروم براي اين شعر، «ايران» است. كشور ايران، امروزه محرومترين است و بايد دست و قلم را به خدمت او درآورد. او بحث كرد پس از انقلاب نيروهاي مادي و انساني اين سرزمين به جهت مديريت غلط به اضمحلال كشيده شده است و كشور در شرايط بحراني جدي است. او گفت عليرغم اين كه فردي مذهبي و پايبند شريعت است، ولي معتقد است كه اسلام نيازي به دفاع ما ندارد چرا كه خدا خود گفته است «انا له لحافظون». و اين تنها ايران است كه هيچ مدافعي ندارد و از داخل و خارج در تلاشي سازمانيافته در مسير نابودي و اضمحلال و فروريزي آن گام برميدارند. او از وضعيت آبهاي زيرزميني و برداشتهاي بيحساب پس از انقلاب، وضعيت جنگلها و نابودي مراتع، استخراج نفت و به نابودي كشاندن سرمايهي حاصل از فروش آن و نيروي انساني به هدر رفته در اين سي سال گفت كه اكنون در وضعيتي است كه چنان زخمههايي بر پيكر ايران پس از انقلاب وارد شده كه تقريبا تمام نيروهايش تحليل رفته است و او تنها نگرانياش اين است كه ايران نتواند از پس اين آسيب جان سالم به در برد. او گفت عليرغم اين كه خود را ناسيوناليست در معناي نژادپرستانهاش نميداند ولي هيچ ابايي ندارد كه او را از منظري كه خود به تعريفش نشست، او را مليگرا بخوانند
سحابي به سختي از روي صندلي برخواست، به سختي و با عصا قدم برداشت و پشت تريبون قرار گرفت. ولي به گرمي سخن گفت و الحق به حق گفت و دلسوزانه و با صميميت از ايرا ن و نگرانيهايش گفت. او هميشه چنين بود. و آقايان او را كه هجده سال قبل از انقلاب داغ زندان را كشيده بود، دو سال نيز به زندان جمهوري اسلامي فرستادند و انرژي و توانش را ستاندند. اما قلب سحابي همچنان براي ايران ميتپد. پاينده باد او و سرمشقي براي ما
2 Comments:
با سلام و تشکر از مطلب ازدل برآمده و" لاجرم بر دل نشین" شما
اون بیتی رو که از مهندس سحابی ذکر کردین ، من به شکل" بشکنی ای قلم دست اگر..." شنیدم
پیروز باشید
ابراهیم عبدالله زاده
دعوتتان ميكنم تا در مورد اينكه «چه كساني در زندگي شما تاثير گذار بودهاند» بنويسيد.
http://hanif.ir/2007/05/19/post_336.shtml
Post a Comment
<< Home