بيخبري آلاحمدوار
يكشنبه 6 آبان 1386
كم و بيش همه ميدانيم كه آلاحمد يكي از طرفداران نهضت ملي شدن صنعت نفت و از فعالان سياسي آن دوره بود كه به همراه خليل ملكي از حزب زحمتكشان بيرون آمد و از افراد مؤثر نيروي سوم شد. او در آن دوره در كوران حوادث سياسي بود؛ آن هم به صورتي فعال نه منفعل. با اين حال، جلال پس از سه روز از كودتاي 28 مرداد با خبر شد. اين فعال سياسي كه لحظهاي آرام و قرار نداشت، در روزهايي كه تهران روزهاي سرنوشتساز يك ملت را پشت سر ميگذاشت در خانهاش در محلهي دزاشيب مشغول رسيدگي به امور بنايي خانه بود و از همه چيز بيخبر و شايد تعمدي هم در آن بوده باشد
حكايت روشنفكران و فعالان سياسي ما در دورهي فعلي، حكايت تكراري آلاحمد شده است. گويي همه در اين روزهاي پرمسأله خسته از كولهبار سنگيني كه تاريخ بر دوشمان گذارده است، به كنج خانههامان رفتهايم و امور شخصيمان ارجحيت يافته است. اين بيتوجهي كه به تقويت روند موجود ميافزايد ممكن است شرايطي را در پي داشته باشد كه نه از تاك نشاني ماند و نه از تاكنشان و هنگامي به خود آييم كه بساط خيلي چيزها جمع شده باشد و امكان پهن كردن آن ديگر مهيا نباشد
تنها گروهي كه در اين ميان با جرأت به ميان آمد و در مقطعي كوتاه به تنوير افكار عمومي پرداخت و چون تداوم نداشت، از اثربخشي بلندمدت چشم پوشيد، اقتصاددانان بودند كه به نقد علمي و دقيق عملكرد و سياستهاي دولت نهم پرداختند
نه اهالي علم سياست، نه اصحاب جامعهشناسي، نه روانشناسان و اهالي علوم تربيتي، نه تربيتيافتگان علوم مديريتي، نه اصحاب فرهنگ و هنر هيچ يك به صورتي منسجم و يك دست تلاشي را براي جلوگيري از شتاب اضمحلال در پي نگرفتند. گويي همه در خفا براي فروپاشي به انتظار نشستهاند و آمادهي شادمانياند. اما غافل از آن كه ابتدا دامان خود آنان آلوده خواهد شد. هنرمندانمان كه بدتر از ديگران، بايد مراقبشان بود كه به ملت گل نزنند
گوش شنوا را لزوماً نبايد در حاكمان جست كه آنان صم و بكم به راه خود ميروند. به قول مدرس، خطايي كه سيدجمال كرد اين بود كه به دنبال گوش سلاطين بود و نصايحي براي علما. ولي اگر براي مردم مينوشت و ميگفت اثربخشي بيشتري داشت. گوش را بايد در ميان مردم يافت؛ مردمي خسته از ناملايمات و ناتوانيهاي چندباره و تكراري مديريتي كلان كشور. همهي اينها يك جو صداقت ميخواهد كه هيچ گاه در احزابمان چه چپ و چه راست نيافتهاند
حكايت روشنفكران و فعالان سياسي ما در دورهي فعلي، حكايت تكراري آلاحمد شده است. گويي همه در اين روزهاي پرمسأله خسته از كولهبار سنگيني كه تاريخ بر دوشمان گذارده است، به كنج خانههامان رفتهايم و امور شخصيمان ارجحيت يافته است. اين بيتوجهي كه به تقويت روند موجود ميافزايد ممكن است شرايطي را در پي داشته باشد كه نه از تاك نشاني ماند و نه از تاكنشان و هنگامي به خود آييم كه بساط خيلي چيزها جمع شده باشد و امكان پهن كردن آن ديگر مهيا نباشد
تنها گروهي كه در اين ميان با جرأت به ميان آمد و در مقطعي كوتاه به تنوير افكار عمومي پرداخت و چون تداوم نداشت، از اثربخشي بلندمدت چشم پوشيد، اقتصاددانان بودند كه به نقد علمي و دقيق عملكرد و سياستهاي دولت نهم پرداختند
نه اهالي علم سياست، نه اصحاب جامعهشناسي، نه روانشناسان و اهالي علوم تربيتي، نه تربيتيافتگان علوم مديريتي، نه اصحاب فرهنگ و هنر هيچ يك به صورتي منسجم و يك دست تلاشي را براي جلوگيري از شتاب اضمحلال در پي نگرفتند. گويي همه در خفا براي فروپاشي به انتظار نشستهاند و آمادهي شادمانياند. اما غافل از آن كه ابتدا دامان خود آنان آلوده خواهد شد. هنرمندانمان كه بدتر از ديگران، بايد مراقبشان بود كه به ملت گل نزنند
گوش شنوا را لزوماً نبايد در حاكمان جست كه آنان صم و بكم به راه خود ميروند. به قول مدرس، خطايي كه سيدجمال كرد اين بود كه به دنبال گوش سلاطين بود و نصايحي براي علما. ولي اگر براي مردم مينوشت و ميگفت اثربخشي بيشتري داشت. گوش را بايد در ميان مردم يافت؛ مردمي خسته از ناملايمات و ناتوانيهاي چندباره و تكراري مديريتي كلان كشور. همهي اينها يك جو صداقت ميخواهد كه هيچ گاه در احزابمان چه چپ و چه راست نيافتهاند
0 Comments:
Post a Comment
<< Home