آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Tuesday, March 29, 2005

فرضيه‌اي براي حادثه‌ي ورزشگاه آزادي

سه شنبه 9 فروردين 1384
جمعه من نيز بازي را ديدم و از آن لذت بردم. وقتي بازي به پايان رسيد ديدم خيلي زود سكوهاي تماشاچيان تخليه شد. همسرم نيز با تعجب اين موضوع را بيان كرد. بدون اين كه از حادثه باخبر باشم در ذهنم فرضيه‌اي ساختم: به نظرم بعد از آن پيروزي، تماشاچيان قصد داشتند به شادي و شادماني بپردازند. اين قصد با هيجان و شور اجتماعي متراكم در محيط ورزشگاه و بازي نسبتا خوب در زمين و حتا داوري قابل قبول از نظر تماشاچيان (اين نكته خيلي مهم است)، بسيار طبيعي مي‌نمود. همان‌گونه كه در گوشه و كنار شهر جلوه‌هايي از اين شادماني را ديديم. اما با توجه به تجربه‌ي نيروهاي انتظامي و امنيتي از بازي ايران و امريكا و شادماني عجيب مردم، بروز اين شادماني جمعي در آن محيط بسته،‌ غيرقابل كنترل فرض شده است. از اين رو، تمام تلاش بر اين بوده است كه به محض پايان بازي ورزشگاه تخليه شود. نمي‌دانم مي‌دانيد يا نه كه در ورزشگاه‌ آزادي به فراخور بازي و حجم جمعيتي كه از قبل مي‌توان پيش‌بيني كرد، نيروي انتظامي در آن مستقر مي‌شود. اين نيرو در مرزهايي كه از سوي فرماندهي آن‌ها تعيين مي‌شود و شما با حضور در ورزشگاه اين مرزها را مي‌توانيد ببينيد و عمدتا مرز تغيير رنگ صندلي‌هاست، مستقر مي‌شوند. گاه مشاهده مي‌كنيد كه در سه رديف انتهايي اين مرزها از بالا تا پايين نيروي انتظامي نشسته است. به نظر درست مي‌آيد. آن جمعيت بايد كنترل شود؛ چون در صورت بروز حادثه، مي‌توان از آن‌ها بازخواست كرد كه چرا نتوانستيد كنترل كنيد؟ اما موضوع اين جاست كه خود اين نيرو نبايد حادثه بيافريند و يا اقدامي كند كه به حادثه بيانجامد. فرضم بر اين است(البته فقط يك فرضيه است و نيروي محترم انتظامي ادعايي نداشته باشد) كه نيروهاي مستقر در داخل جمعيت دستور داشته‌اند تا جمعيت را خيلي زود از ورزشگاه بيرون كنند. اين تعجيل از يك سو امكان بروز شادماني را در محيط ورزشگاه سلب مي‌كرد و از سوي ديگر با هجوم تماشاچيان به سوي در‌ها و فشار جمعيت كمي از شور و هيجان شادماني آنان كاسته مي‌شد. اما روي ديگر سكه خوانده نشده بود: اين ازدحام مي‌تواند براي همان جمعيت مسأله آفريني كند كه كرد. اگر جمعيت به صورت طبيعي از ورزشگاه خارج مي‌شد قطعا اين حادثه اتفاق نمي‌افتاد. البته اين يكي از علل است كه اگر بخواهم به همه‌ي آن‌ها بپردازم از حوصله خارج مي‌شود. همچنين، گزارش پرسشگرانم از بازي‌هاي قبل نشان از رفتار به شدت تحقيرآميز نيروي انتظامي با تماشاچيان دارد. فرض اساسي براي فرماندهي يگان ورزشگاه آزادي اين است كه تماشاچيان افرادي مخرب هستند و از همان ابتدا بايد به هر نحوي كنترل شوند. از اين رو، به محض پايان بازي با رفتارهايي بسيار زشت و زننده كه متأسفانه هيچگاه از آن فيلم‌برداري نمي‌شود، تماشاچيان به سوي درهاي خروجي هدايت مي‌شوند. اصلا بخشي از رفتارهاي وندالي تماشاچيان و تخريب اموال عمومي به اين رفتار نيروي انتظامي بازمي‌گردد و بچه‌ها عقده‌هاي متراكم خود را با تخريب اتوبوس‌ها تخليه مي‌كنند. اين سيكل تحقير كردن و تحقير شدن در ورزشگاه (كه علل متعدد دارد) ادامه دارد و به صورت يك هنجار درآمده است و متأسفانه هيچ‌كس هم پاسخگو نيست

0 Comments:

Post a Comment

<< Home