آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Friday, April 15, 2005

عرصه‌ي مغشوش كانديداتوري / 1

جمعه 26 فروردين 1384
وقتي به وضعيت شكل‌گرفته از انتخابات رياست جمهوري مي‌نگريم و وقتي آن را با كشورهاي ديگر مقايسه مي‌كنيم، بيشتر شبيه كاريكاتور مي‌يابيمش. به قول يكي از اعضاي جناح راست: متأسفانه ما يك رييس جمهور بيشتر نمي‌خواهيم. احتمالا اگر دو رييس جمهور مي‌خواستم آن گاه پنجاه نفر كانديدا مي‌شدند و به احتمال يقين ننه قمر هم وارد گود مي‌شد. درباره‌ي اين وضعيت به نكاتي اشاره مي‌كنم
اول / بخش عمده‌اي از كانديداتوري در ايران وجهي فردي دارد نه جمعي و گروهي و جامعوي. اگر از ماجراي معين بگذريم كه از همان ابتدا يك حزب به سراغ وي رفت و او را مطرح كرد، در تمام موارد ديگر اين افراد بودند كه پا پيش گذاشتند و در صلاحيت خود ديدند مي‌توانند رييس جمهور باشند. آن‌ها نماينده‌ي حزب و گروهي نيستند. آمده‌اند و در انتظار حمايت گروه‌ها به رايزني و لابي مشغول هستند. اين نكته نشان‌دهنده‌ي آن است كه سياست هنوز در جامعه‌ي ايراني وجهي پوپوليستي دارد.
دوم / غير از يكي دو نفر همه خود را كانديداي مستقل مي‌دانند و بر اين ويژگي خود مي‌بالند. اين موضوع نشان مي‌دهد كه وابسته بودن حتا در اين موضوع نيز امري مضموم شناخته مي‌شود. اما اين كه مستقل از كي و چه هستند،‌ خدا مي‌داند. در صورتي كه هيچ كدام آن‌ها مستقل نيستند. همه‌‌شان از توبره‌ي حكومت مي‌خورند. بيست و شش سال است كه خورده‌اند و مسابقه‌اي را شكل‌داده‌اند تا وابستگي بيشتر خود را به نظام نشان دهند. اگر هم يكي در بين‌شان باشد كه از اين سابقه‌اي برخوردار نباشد، بيشتر به دنبال اغراض شخصي است. در صورتي كه اگر هم بخواهيم مستقل بودن را بپذيريم،‌ كسي است كه منافع ملي را بر منافع حاكمان بدون لحظه‌اي ترديد ترجيح دهد و اين رجحان دادن را نه اكنون و در سخنان خود بلكه در عملكرد گذشته‌ي خود نشان داده باشد. لطفا شما خود نمونه‌هايش بيابيد
سوم / ابهام اجتماعي در عرصه‌ي سياست و نامشخص بودن حدود آن موجب شده تا معيارهاي اجتماعي (نه فقط قانوني) براي حضور در موقعيت‌هاي سياسي مخصوصا رياست جمهوري وجود نداشته باشد. حدود سياست شكل نگرفته است. قلمرو سياسي و حاكمان تعريف ناشده است و چنان وسيع است و همه‌ي شئونات را در برمي‌گيرد كه ناتوان از مرزگذاري بر آن هستيم. سياست امري تخصصي نيست. براي همين است كه متخصص بيماري‌هاي كودك مي‌تواند سال‌هاي سال وزير خارجه باشد و پس از آن همه‌ موفقيت!! اكنون كانديداي رياست جمهوري شود؛ آن هم به عنوان يكي از افراد مطرح. همچنين به عرصه‌ي سياست از دريچه‌اي ملي نگاه نمي‌شود. عمدتا دريچه‌ها تنگ است و اين تنگي با آن فراخي قلمرو مي‌خواند. به خاطر فقدان همين نگاه غير ملي است كه مي‌بينيد بسياري از كساني كه عملكرد غير ملي و حتا ضد ملي داشته‌اند به راحتي مي‌توانند كانديدا شوند و صلاحيت هم داشته باشند! كجاي دنيا سراغ داريد كه فردي كانديداي نمايندگي مجلس شود و رأي نياورد و يا با هزار بازي با حداقل رأي وارد مجلس شود و بعد به خود حق دهد كه كانديداي رياست جمهوري شود و احتمالا هم كرسي آن را اشغال كند؟

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

salam

8:14 PM  

Post a Comment

<< Home