لاريجاني و ماجراي پاكدشت
يكشنبه 22 خردادد 1384
ديشب براي دومين بار گفت و گوي يكي از كانديداها را ديدم. اوليش گفت و گوي حجاريان با معين بود و ديشب لاريجاني. بدون اغراق بگويم كه از تمام گفتارش، سالوس و تزوير و دروغ ميباريد. اين را از چهرهاش هم ميشد خواند. تلاش براي منفي جلوه دادن گذشته و بهشت نشان دادن دولت خود و آن هواي تازهاش كه من ميخوانم هواي دمكرده، سراسر بحث او بود. نميدانم آقايان با چه جرأتي تمام ثمرات نظامي را كه برايش سينه چاك ميكنند، هيچ ميانگارند و خود را ناجي. از اين ايدئولوژي چيزي جز فريب بيرون نميآيد
در مورد پاكدشت كه مزخرف گفت. ميبخشيد گوز را به شقيقه چسباند. حداقل در اين ماجرا من موضوع را از نزديك مطالعه كردم. حتي نه عوامل خرد بلكه با بررسي ديدگاه جامعهشناسان و تحليل آنها عوامل كلان را نيز ديدم. در آن ماجرا من به عنوان نمايندهي بازرسي ويژهي رييس جمهور (عليرغم اين كه كارمند هيچ سازمان دولتي نيستم) به همراه يكي از دوستان آسيبشناسم به پاكدشت رفتم و بعد از بيست روز مطالعه گزارش مفصلي را برايشان تنظيم كردم. حداقل ميتوان به جرأت گفت كه اگر بخواهيم موضوع را در سطح سازمانها بررسي كنيم، دو سازمان بيشترين تقصير را داشتند كه اصلا ربطي به دولت خاتمي ندارند. اول/ نيروي انتظامي است كه به گزارشهاي مردم در مورد مفقود شدن كودكان توجهي نكرد و حتي آن جا موضوع منحرف شد. دوم/ دستگاه قضايي است كه به طور جدي پيگير نبود. سومي هم يكي از روحانيون بانفوذ پاكدشت كه با صاحب كورهپزخانهي عاج (محل مفقودي دو كودك و زندگي بسيجه) روابط نزديكي دارد و بدون آگاهي در انحراف قضيه شريك شد. در قتل ششم كه با پافشاري پدر مقتول ماجرا ميخواست به نتيجه برسد، بنويدي كه فقط به فكر منافع خود بود(او از غولهاي اقتصادي تهران است كه با علماي شهر ري و ورامين روابط بسيار نزديك دارد) با نفوذ خود براي پدر فرزند مرده مشكل آفريد و پدر بسيجه را كه در زندان بود آزاد كرد. اين بخش از ماجرا كه ربطي به زيردستان خاتمي ندارد. اتفاقا آن دو نهاد و آن فرد زير نظر نهادي ديگر فرمان ميبرند. اما در سطحي ديگر، هر چند نهادهاي دولتي نيز كار چنداني براي منطقه نكردهاند، نهادهاي حكومتي كه به منطقه بيتوجه بودند. پولهايشان را در سوريه و لبنان خرج ميكنند و از كودكان حاشيهنشين دريغ ميكنند. در سطح كلانتر نيز، رشد حاشيهها عمدتا ناشي از بيعدالتيهاي اقتصادي است كه بايد پرسيد اين بيعدالتي اقتصادي و شكاف طبقاتي از كجا آمده است. چه كسي و نهادي توي سر توليد اين كشور ميزند و با قاچاق كالا، توليد ملي را در محاق قرار ميدهد. فراتر از اين جا بايد به فضاي خشني اشاره كرد كه در اين بيست و پنج سال ساختهاند و در آن جان آدمي بيارزشترين چيز شده است و برايش تئوري هم ميسازند. اين فضاي خشن را كه ايدئولوژي و رفتار آقايان رقم زده، تلويزيون لاريجاني مبلغ آن بوده است و اكنون در لايه لايهي جامعهي ما بازتوليد شده است. من يكي از علل قتلها را جايگير شدن بيحرمتي و بيارزشي انسان در اين مملكت ميدانم. عليرغم اين كه دين بيشترين ارزش را براي انسان قائل است
اين مطلب را هم از مهزود بخوانيد
در مورد پاكدشت كه مزخرف گفت. ميبخشيد گوز را به شقيقه چسباند. حداقل در اين ماجرا من موضوع را از نزديك مطالعه كردم. حتي نه عوامل خرد بلكه با بررسي ديدگاه جامعهشناسان و تحليل آنها عوامل كلان را نيز ديدم. در آن ماجرا من به عنوان نمايندهي بازرسي ويژهي رييس جمهور (عليرغم اين كه كارمند هيچ سازمان دولتي نيستم) به همراه يكي از دوستان آسيبشناسم به پاكدشت رفتم و بعد از بيست روز مطالعه گزارش مفصلي را برايشان تنظيم كردم. حداقل ميتوان به جرأت گفت كه اگر بخواهيم موضوع را در سطح سازمانها بررسي كنيم، دو سازمان بيشترين تقصير را داشتند كه اصلا ربطي به دولت خاتمي ندارند. اول/ نيروي انتظامي است كه به گزارشهاي مردم در مورد مفقود شدن كودكان توجهي نكرد و حتي آن جا موضوع منحرف شد. دوم/ دستگاه قضايي است كه به طور جدي پيگير نبود. سومي هم يكي از روحانيون بانفوذ پاكدشت كه با صاحب كورهپزخانهي عاج (محل مفقودي دو كودك و زندگي بسيجه) روابط نزديكي دارد و بدون آگاهي در انحراف قضيه شريك شد. در قتل ششم كه با پافشاري پدر مقتول ماجرا ميخواست به نتيجه برسد، بنويدي كه فقط به فكر منافع خود بود(او از غولهاي اقتصادي تهران است كه با علماي شهر ري و ورامين روابط بسيار نزديك دارد) با نفوذ خود براي پدر فرزند مرده مشكل آفريد و پدر بسيجه را كه در زندان بود آزاد كرد. اين بخش از ماجرا كه ربطي به زيردستان خاتمي ندارد. اتفاقا آن دو نهاد و آن فرد زير نظر نهادي ديگر فرمان ميبرند. اما در سطحي ديگر، هر چند نهادهاي دولتي نيز كار چنداني براي منطقه نكردهاند، نهادهاي حكومتي كه به منطقه بيتوجه بودند. پولهايشان را در سوريه و لبنان خرج ميكنند و از كودكان حاشيهنشين دريغ ميكنند. در سطح كلانتر نيز، رشد حاشيهها عمدتا ناشي از بيعدالتيهاي اقتصادي است كه بايد پرسيد اين بيعدالتي اقتصادي و شكاف طبقاتي از كجا آمده است. چه كسي و نهادي توي سر توليد اين كشور ميزند و با قاچاق كالا، توليد ملي را در محاق قرار ميدهد. فراتر از اين جا بايد به فضاي خشني اشاره كرد كه در اين بيست و پنج سال ساختهاند و در آن جان آدمي بيارزشترين چيز شده است و برايش تئوري هم ميسازند. اين فضاي خشن را كه ايدئولوژي و رفتار آقايان رقم زده، تلويزيون لاريجاني مبلغ آن بوده است و اكنون در لايه لايهي جامعهي ما بازتوليد شده است. من يكي از علل قتلها را جايگير شدن بيحرمتي و بيارزشي انسان در اين مملكت ميدانم. عليرغم اين كه دين بيشترين ارزش را براي انسان قائل است
اين مطلب را هم از مهزود بخوانيد
0 Comments:
Post a Comment
<< Home