آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Monday, August 01, 2005

خاتمي اسير نگاه قدرتمدارانه

دوشنبه 10 مرداد 1384
ديشب اصحاب فرهنگ و هنر با خاتمي رييس جمهور آخرين ديداري داشتند و تعدادي از آنان به نمايندگي از صنف و گروه خود نوشته‌اي را مي‌خواندند كه عمدتا به تشكر از او خلاصه مي‌شد و گاه طعنه به روزگاري كه در آن به سر برده و مي‌بريم. تا اين جا نكته‌اي نيست. نكته‌ي مهم آن جا است كه نوبت خاتمي شد و بيش از يك ساعت سخن گفت و در اين سخنان نشان داد كه او نيز لباس اصحاب قدرت به تن كرده و رنگ و بوي آنان را تاحدودي گرفته است. خاتمي سخنانش را با تفكيك دو اسلام آزادي‌خواه و خشونت‌گرا و نقد دومي شروع كرد كه بالاخره من نفهميدم اسلام خشونت در ايران و جهان به پايان راه خود رسيده است يا زمينه‌هاي حضور خود را در ايران و جهان به دست آورده است (او به اين دو تأكيد كرد). و بعد افتخارات خود و دولتش را مرور كرد و با نقد تند اصلاح‌طلبان كه وضع تاريخي كشور را نفهميدند و آن را در كار و تحليل خود وارد نساختند و تندروي‌ها كردند و به موج قهرمان‌پرستي دامن زدند و از ديني بودن جامعه دور و غافل شدند، سخنانش را پايان داد و وقتي فردي از جمع فرياد زد مشكل گنجي چه مي‌شود در حالي كه كلامش را گم كرده بود و در نوشته‌هايش به دنبال مطلبي مي‌گشت آهسته گفت اين مشكلي است كه خود اين آقا درست كرده‌اند!!! مي‌بينيم كه خاتمي علي‌رغم اين كه هميشه تلاش مي‌كند به ظاهر فريبي روي آورد و بگويد من از جنس اصحاب قدرت نيستم و فرهنگي‌ام و اين جا گير كرده‌ام و با رودربايستي وارد ميدان شده‌ام!! اما همچون صاحبات قدرت سخن مي‌گويد و انگشت اتهام را به سوي همه دراز مي‌كند و از نقد خود مي‌پرهيزد. خاتمي به دور خود حلقه‌اي كشيده‌ است كه ناتوان از شنيدن نقدها است،‌ هر چند مي‌گويد بيشترين نقد به او و دولت او از سوي دوستان و دشمنان شده است. او به اين جهت از شنيدن اين نقدها ناتوان است كه علت به ثمرننشستن بخش‌هاي مهمي از شعارهايش را در دو چيز خلاصه مي‌كند: جان گرفتن اسلام خشونت در كشور و تندروي و عدم فهم درست اصلاح‌طلبان از شرايط تاريخي و ويژگي‌هاي جامعه‌ي ايران. او خود را خلد آشيان مي‌بيند و مبراي از هرگونه خطا. خاتمي كه بر خود عنوان روشنفكري مي‌نهد ناتوان از نقد خود است. به راستي آيا خاتمي در به قدرت رسيدن اقتدارگرايان (نگوييد اصول‌گرايان) سهمي نداشته است و فقط بستر تاريخي ايران و ريشه داشتن استبداد در جان ما و تندروي اصلاح‌طلبان به اين جا رسيده است؟ آيا درست است كه ما را كه صد سال است براي استقرار آزادي و دموكراسي تلاش كرده‌ايم، با كشورهاي داراي رييس جمهور مادام‌العمر مانند سوريه مقايسه كند و بگويد ما داراي نهاد انتخابات هستيم؟ البته من منكر تأثيرگذاري‌هاي بسيار مثبت خاتمي و دولت او در روند دموكراسي‌خواهي و توسعه‌ي كشور نيستم و به جا نيز از آن دفاع مي‌كنم. ولي نگاه خاتمي حتي در اين روزهاي آخر نيز نگاه يكي از اصحاب قدرت است كه به دنبال مقصر مي‌گردد

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

از شیوخ نگارشتون در این پست خیلی لذت بردم حقایق رو رو با باین بسیار زیبایی بیان کرده بودید

11:10 AM  
Anonymous Joyce said...

Thanks for sharinng this

6:53 AM  

Post a Comment

<< Home