آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Wednesday, July 06, 2005

لايو هشت و غصه‌هاي ما

چهارشنبه 15 تير 1384
وقتي روز دوشنبه گزارش روزنامه‌ي شرق را درباره‌ي كنسرت لايو هشت خواندم. حس دوگانه‌اي به من دست داد.از يك سو بسيار شادمان شدم. گزارش مرا با خود به محل برگزاري كنسرت‌ها مي‌برد و شور و شوق و شعوري كه در آن ميان موج مي‌زد را به درونم مي‌ريخت. مخصوصا آن جايي كه ويل اسميت از حاضران خواست هر سه ثانيه يك بار يك بشكن بزنند؛ چرا كه در هر سه ثانيه يك كودك آفريقايي از گرسنگي جان مي‌بازد. و تو وقتي با اين آگاهي آن بشكن را بزني در خود فرومي‌ريزي كه در چه زمانه‌اي زندگي مي‌كني. و مطمئنم ويل اسميت توانسته است اين حس را ايجاد كند. به هر صورت، گزارش اجازه نمي‌داد درون تو آرام بگيرد. از سوي ديگر به وضعيت خودمان انديشيدم و درد سراپاي وجود را گرفت
ديدم در غرب در بين همان هنرمنداني كه ايدنولوژي مسلط بر جامعه‌ي ما فاسدشان مي‌خواند، جنبشي با موسيقي به راه افتاده است كه ميليون‌ها نفر مخاطب مستقيم آن بودند و داد عدالت سركشيدند و احساس و شعور ميليون‌ها نفر را در سراسر جهان با خود همراه كرده‌اند. و ما هنوز مانده‌ايم كه كدام موسيقي مجاز است و كدام نيست! و ما مانده‌ايم كه مي‌توانيم سازهاي موسيقي را از تلويزيون پخش كنيم يا نه! و ما مانده‌ايم كه كدام صدا حرام است و كدام نيست! و درمانده‌ايم كه چه شعري بايد خوانده شود و چه شعري نه! و آن جا مي‌بيني كه مدونا در هايدپارك به روي سن مي‌رود و حاضران را در برابر فاجعه‌ي فقر قرار مي‌دهد و فرياد مي‌كشد: آيا آماده‌ي انقلاب هستيد؟ آيا آماده‌ي تغيير مسير تاريخ هستيد؟ و جالب آن كه آن‌ها به اين شعور رسيده‌اند كه با گدايي مشكل حل نمي‌شود. براي همين شعارشان اين بود كه ما صدقه نمي‌خواهيم. ما پول شما را نمي‌خواهيم. ما عدالت مي‌خواهيم. بگذاريد از اين به بعد محل تولد ما تعيين كننده‌ي خوشبختي و يا فلاكت ما نباشد. و ما سالي دو بار كارناوال گدايي به راه مي‌اندازيم و احساسات مردم را با همان جعبه‌ي جادويي شيشه‌اي دست‌كاري مي‌كنيم كه پول بدهند و فكر نكنند كه چرا در اين مملكت بايد حدود دو ميليون نفر زير خط گرسنگي زندگي كنند. يعني در اين مملكت كه داد عدالت‌خواهي‌اش آسمان را هم به شرم واداشته است، دو ميليون نفر زندگي مي‌كنند كه در شبانه روز نمي‌توانند حتي يك وعده غذاي سير و كافي بخورند. و همه‌مان بي‌خياليم و ناتوان. و حداكثر توانايي‌مان را در دادن صدقه نشان مي‌دهيم و هر روز تعداد صندوق‌هاي صدقات را افزايش مي‌دهيم تا هفتاد نوع بلا از سرمان كسر شود، بگذريم از اين كه هزاران بلا بر ما نازل مي‌شود
آن جا اگر صداي عدالت‌خواهي چنين طنين مي‌اندازد كه كوفي عنان را نيز به ماجرا مي‌كشاند تا سخني بگويد،‌ اگر هنرمندان راك و جاز و هاليوود جنبشي را با موسيقي به راه مي‌اندازند،‌ اگر ميليون‌ها نفر را به محل‌هاي اجراي مراسم مي‌كشاند، اگر راديو و تلويزيون و مطبوعات و ديگر رسانه‌ها را به پوشش كامل خبري اين رويداد بزرگ وامي‌دارد، اگر حس وحشت مرگ كودكان را در افراد برمي‌انگيزد، اگر از آنان مي‌خواهد كه نامشان را به فهرست لايو هشت بيافزايند و اگر و اگر و اگر، براي اين است كه از نعمت آزادي و آزادي و آرادي برخوردارند

0 Comments:

Post a Comment

<< Home