موانع توسعه در ايران 1
دوشنبه 27 تيرماه 1384
آسيه اميني مدتي پيش در وبلاگش يادي از استادي وارسته كرده بود كه دانشجويانش او را هم به جهت سواد و دانايياش و نيز به جهت اخلاق نيكويش ميستودند. او عظيم رهين بود كه من نيز رهين اويم و در سال هفتاد و چهار با مرگش ما از وجودش محروم شديم. دكتر رهين به جهت سابقهي مبارزاتي و ديدگاههايش از عضويت در هيأت علمي دانشگاه محروم شده بود ولي به دانشكدهي علوم اجتماعي علامه دعوت ميشد و جامعهشناسي سياسي و جهان سوم درس ميداد. يادم ميآيد در درس جهان سوم، كتاب درون جهان سوم پل هريسون را كنفرانس دادم. البته من در كارهاي پژوهشي او و دكتر مؤمن كاشي به عنوان دستيار فعاليت ميكردم. به هر صورت در آن سالها كه موج و صداي سازندگي دولت هاشمي گوش فلك را كر كرده بود، مجلههايي منتشر ميشد كه نطفههاي فكري دوم خرداد را بايد در آنها جست. يكي از آنها جامعة سالم بود كه در سال هفتاد و يك شمارهي پنجم خود دربارهي موانع توسعهي اجتماعي در ايران با اساتيد دانشگاه به بحث نسشت كه يكي از آنها دكتر رهين بود. بخشي از تحليلهاي او را در اينجا ميآورم تا درسشهاي را مروري دوباره كرده باشم
توسعه يعني پديد آمدن شرايطي كه در آن انسان بتواند آزادانه ابعاد شخصيت خود را رشد دهد … عامل اصلي شكل و جهت دهنده به سيستم اجتماعي ايران شرايط سياسي بوده و موانع پديد آمده نيز ريشه سياسي دارد… آنچه در جامعهي ايران ريشه داشته و مختصات كنوني ايران را تعيين كرده تمركز سياسي و قدرت خودكامه نظام سياسي در طول تاريخ است… ويژگي قدرتمند بودن دولت در تاريخ ايران در واقع مانع بالندگي و رشد طبقات اجتماعي شده است. گر چه اين قدرت مطلق در دورههايي از تاريخ، تضعيف، پراكنده يا تكه تكه شده است اما كاركرد و هويتش همواره در جامعه ايران باقي مانده و يكي از عوامل اساسي تأثيرگذار بر نظام اقتصادي، فرهنگي و سياسي كشور ما بوده است. و از طريق همين خودكامگي و استبداد است كه ترس، وحشت، تملق و چاپلوسي، دورنگي و فريب شيوع مييابد … ميتوان گفت كه تمركز سياسي و تمركز در تصميمگيريهاي اقتصادي و اجتماعي بسيار بيشتر شده است و بايد بدانيم در جامعهاي كه نيرويي مشخص و محدود در همهي زمينهها تصميمگيرنده باشد و مانع مشاركت مردم در امور سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي شود، توسعه با موانعي برخورد ميكند
توسعه يعني پديد آمدن شرايطي كه در آن انسان بتواند آزادانه ابعاد شخصيت خود را رشد دهد … عامل اصلي شكل و جهت دهنده به سيستم اجتماعي ايران شرايط سياسي بوده و موانع پديد آمده نيز ريشه سياسي دارد… آنچه در جامعهي ايران ريشه داشته و مختصات كنوني ايران را تعيين كرده تمركز سياسي و قدرت خودكامه نظام سياسي در طول تاريخ است… ويژگي قدرتمند بودن دولت در تاريخ ايران در واقع مانع بالندگي و رشد طبقات اجتماعي شده است. گر چه اين قدرت مطلق در دورههايي از تاريخ، تضعيف، پراكنده يا تكه تكه شده است اما كاركرد و هويتش همواره در جامعه ايران باقي مانده و يكي از عوامل اساسي تأثيرگذار بر نظام اقتصادي، فرهنگي و سياسي كشور ما بوده است. و از طريق همين خودكامگي و استبداد است كه ترس، وحشت، تملق و چاپلوسي، دورنگي و فريب شيوع مييابد … ميتوان گفت كه تمركز سياسي و تمركز در تصميمگيريهاي اقتصادي و اجتماعي بسيار بيشتر شده است و بايد بدانيم در جامعهاي كه نيرويي مشخص و محدود در همهي زمينهها تصميمگيرنده باشد و مانع مشاركت مردم در امور سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي شود، توسعه با موانعي برخورد ميكند
0 Comments:
Post a Comment
<< Home