نهضت ملي نفت و ماجراي هستهاي
پنج شنبه 18 اسفند 1384
اين روزها دولتيان مكرر به نهضت ملي شدن نفت اشاره ميكنند و ماجراي هستهاي را با آن قياس ميكنند و تلاش ميكنند اين دو را يكي معرفي كنند؛ هر چند خود نيز ميدانند قياسشان معالفارق است
نفت مسألهاي ملي بود نه دولتي و خواست قلبي مردم بود. تمام ايران يكپارچه شور و شعور شده بود و ملي شدن نفت را از رهبران سياسيشان ميخواستند. مسألهي نفت طوري شده بود كه ديگر افكار عمومي فشار ميآورد و سياستمداران نيز نميتوانستند كنار بكشند. تقريبا تمام روشنفكران نيز وارد نهضت شده بودند. ملي و مذهبي هم نداشت. احزاب عمدتا در دفاع از آن ميتينگ داشتند. مصدق، بزرگمردي بود كه برآيند آن خواست را دنبال ميكرد و با دفاع حقوقي جانانهاش در ديوان داوري لاهه رأي را به نفع ايران گرفت
غیر از مردم، روشنفکران نیز در نهضت نفت سهم عمدهای داشتند. روزنامههاشان مملو از تحليل و حمايت از نهضت بود. بخشی از آنها تا آخر هم با مصدق ماندند. در ماجرای انحلال مجلس هفدهم، روشنفکران نزد مصدق رفتند و دلایل خود را مبنی بر نادرست بودن تصمیم به مصدق گفتند. هر چند او دلایل را نپذیرفت ولی ملکی به او گفت آقای دکتر ما میدانیم که این ره به گورستان است، ولی ما تا انتها با شما خواهیم آمد. به عبارتی دیگر همه طبقات و اقشار جامعه نسبت به موضوع حساس بودند و پای آن ایستادند. این که چرا با این احوال به کودتا انجامید بحثی دیگر است
حالا آقایان هی دارند این ماجرا را با نهضت ملی نفت مقایسه میکنند ولی یک فاکت ملی در این باره نشان نمیدهند. الهام میگوید مردم، دولت را به این کار واداشتهاند. کدام مردم؟ چرا یک حرکت خودجوش در دفاع از مواضع حاکمان شکل نمیگیرد؟ چرا هر روز مردم به خیابانها نمیریزند؟ چرا نسبت به موضوع حساسیت ندارند؟ چرا روشنفکران تجمع نمیکنند و در دفاع از مواضع حاکمان چیزی نمینویسند و برعکس در محافل خود به نقد مینشینند؟ چرا غیر از بسیج و انصار و خلاصه غیر از چارچوب طرح های نهادهای حکومتی و طرفداران ايدئولوژيك هیچ شور و هیجانی در دفاع از این حق مسلم در بين مردم شکل نگرفته است؟ دفاع از اين حق، فقط خود را در نظرسنجيها نشان ميدهد كه نظر است و به شدت تحت تأثير وقايع قابل تغيير. اما به عمل نميرسد. الان هم كه همان طور كه پيشبيني ميشد و به لحاظ عملي، نه منطقي، هيچ راه ديگري نمانده بود و پرونده به شوراي امنيت ارجاع شد، همين است. مردم، نظارهگر خواهند بود، همانطور كه روشنفكران. ما با ماجراي هستهاي مواجهيم نه نهضت ملي هستهاي
نفت مسألهاي ملي بود نه دولتي و خواست قلبي مردم بود. تمام ايران يكپارچه شور و شعور شده بود و ملي شدن نفت را از رهبران سياسيشان ميخواستند. مسألهي نفت طوري شده بود كه ديگر افكار عمومي فشار ميآورد و سياستمداران نيز نميتوانستند كنار بكشند. تقريبا تمام روشنفكران نيز وارد نهضت شده بودند. ملي و مذهبي هم نداشت. احزاب عمدتا در دفاع از آن ميتينگ داشتند. مصدق، بزرگمردي بود كه برآيند آن خواست را دنبال ميكرد و با دفاع حقوقي جانانهاش در ديوان داوري لاهه رأي را به نفع ايران گرفت
غیر از مردم، روشنفکران نیز در نهضت نفت سهم عمدهای داشتند. روزنامههاشان مملو از تحليل و حمايت از نهضت بود. بخشی از آنها تا آخر هم با مصدق ماندند. در ماجرای انحلال مجلس هفدهم، روشنفکران نزد مصدق رفتند و دلایل خود را مبنی بر نادرست بودن تصمیم به مصدق گفتند. هر چند او دلایل را نپذیرفت ولی ملکی به او گفت آقای دکتر ما میدانیم که این ره به گورستان است، ولی ما تا انتها با شما خواهیم آمد. به عبارتی دیگر همه طبقات و اقشار جامعه نسبت به موضوع حساس بودند و پای آن ایستادند. این که چرا با این احوال به کودتا انجامید بحثی دیگر است
حالا آقایان هی دارند این ماجرا را با نهضت ملی نفت مقایسه میکنند ولی یک فاکت ملی در این باره نشان نمیدهند. الهام میگوید مردم، دولت را به این کار واداشتهاند. کدام مردم؟ چرا یک حرکت خودجوش در دفاع از مواضع حاکمان شکل نمیگیرد؟ چرا هر روز مردم به خیابانها نمیریزند؟ چرا نسبت به موضوع حساسیت ندارند؟ چرا روشنفکران تجمع نمیکنند و در دفاع از مواضع حاکمان چیزی نمینویسند و برعکس در محافل خود به نقد مینشینند؟ چرا غیر از بسیج و انصار و خلاصه غیر از چارچوب طرح های نهادهای حکومتی و طرفداران ايدئولوژيك هیچ شور و هیجانی در دفاع از این حق مسلم در بين مردم شکل نگرفته است؟ دفاع از اين حق، فقط خود را در نظرسنجيها نشان ميدهد كه نظر است و به شدت تحت تأثير وقايع قابل تغيير. اما به عمل نميرسد. الان هم كه همان طور كه پيشبيني ميشد و به لحاظ عملي، نه منطقي، هيچ راه ديگري نمانده بود و پرونده به شوراي امنيت ارجاع شد، همين است. مردم، نظارهگر خواهند بود، همانطور كه روشنفكران. ما با ماجراي هستهاي مواجهيم نه نهضت ملي هستهاي
0 Comments:
Post a Comment
<< Home