آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Tuesday, September 19, 2006

تيرگي برايشان رنگي عادي است

سه‌شنبه 28 شهريور 1385
چشم آقا! به خاطر گل روي شما سياسي نمي‌نويسم. اصلا اين‌ها سياسي نيست. شما سياسي برداشت مي‌كنيد. ببينيد! پريشب از گيشا به ميدان انقلاب مي‌آمدم. تصميم گرفتم با اتويوس بيايم. ساعت هفت و بيست دقيقه وارد ايستگاه شدم و ساعت هشت و بيست دقيقه سوار اتوبوس؛ يعني يكساعت. وقتي در ميدان انقلاب به رييس خط اعتراض كردم، ابتدا باور نمي‌كرد كه اين مقدار معطل شده باشم. بعد فهرست راننده‌ها را آورد. معلوم شد، شانزده نفر بودند.از شانزده تا، پنج تا دوازده ساعتي بودند كه ساعت پنج كارشان به پايان مي‌رسد. يكي غايب بود. دو تا مرخصي گرفته بودند. يكي تصادف كرده بود. مي‌ماند هفت تا كه سه تاي آن‌ها ساعت شش براي پر كردن باك گاز به مقررشان رفته بودند و تا برگردند شده بود ساعت نه شب كه من پيش رييس خط بودم. آن موقع هم آن‌ها بايد به خانه‌هاشان مي‌رفتند. يعني از ساعت شش به بعد چهار ماشين در خط كار مي‌كرد. خب!‌ وضعيت مديريت اين كشور اين طوري است. اصلا مشكلي وجود ندارد. البته اگر عجله داري برو سوار شخصي شو. حمل و نقل عمومي همين است ديگر. اين جوابي است كه برخي مي‌دهند. البته او گفت بررسي مي‌كند
ولي مي‌خواهم بگويم مسأله اين است كه ما اصلا شهروند نيستيم. اگر شهروند بوديم مگر جرأت داشتند با ما اين گونه برخورد كنند. در اين كشور همه رعيتيم، نه شهروند. همه چشم به دست حكومت دوخته‌ايم نه حكومت چشم به دست ما. اگر او چشم به دست ما داشت، غير ممكن بود چنين باشد. نگوييد اين نمونه مشتي از خروار نيست. اين اتفاق را بارها ديده‌ و شنيده‌ام. مديريت هيأتي اتوبوسراني، نمادي از مديريت هيأتي كشور است. آقا اگر نمي‌خواهي سوار نشو. وقتي هم كه سوار مي‌شوي،‌ راننده همه كاره است. پشت فرمان كه مي‌نشيند، هر جايي كه بخواهد مي‌ايستد يا گاز مي‌دهد، تند مي‌رود يا كند مي‌رود. اصلا گاهي براي عصباني كردن مسافران و روحيه گرفتن خود و خنديدن به حرص خوردن مردم، رفتارهايي مي‌كنند كه نشان از اختيار تام و تمامشان دارد. يعني بازتوليد اختياري است كه برخي از مديران بر همه چيز كاركنان دارند. شايد بگوييد اين كه مشكلي نيست. ولي نه مشكل بزرگي است. چون در همين ماجراي به ظاهر كوچك به من كه خود را شهروند مي‌دانم و آن‌هايي كه به شهروندي من اعتقادي ندارند،‌ توهين بسياري نهفته است. آن‌هايي كه انسانيت مرا در اين بي‌توجهي به تمسخر گرفته‌اند و مرا به شعار مي‌خوانند و در هپروت خودساخته‌اشان نگه مي‌دارند. خودشان سال‌هاست كه مرا و تو را و ما را از پشت شيشه‌ي دودي ماشينشان مي‌بينند. شايد براي همين است كه مشكل من و تو را درنمي‌يابند. تيرگي برايشان رنگي عادي شده است

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

salam
يك كامنت در كزارش حسينيه كذاشتم بخوانيد

7:15 AM  

Post a Comment

<< Home