آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Thursday, July 08, 2004

هجده تير فراموش نمي‌شود

هجده تير را بايد فراموش كرد. اصلا چنين روزي نبوده است. چه كسي مي‌گويد در اين روز نيروي انتظامي به همراه انصار حزب‌الله به كوي دانشگاه حمله بردد و در اين يورش عزت‌الله ابراهيم‌نژاد كشته شد و صدها نفر نيز زخمي شدند و به دوازده ساختمان آسيب رسيد؟! تا آن جا كه من مي‌دانم در دادگاه تشكيل شده فقط گم شدن يك ريش‌تراش ثابت شد كه دادگاه هم برايش حكمي عادلانه صادر كرد! بقيه‌اش خواب و خيال بود. همه‌ چيز در رؤيا اتفاق افتاد. مگر مي‌توان باور كرد پليس مردمي يك كشور به همراه جواناني كه خود را حافظان دين و انقلاب مي‌خوانند به مشتي جوان دانشجو شبانه حمله كند و با شكستن و به آتش كشيدن در اتاق آنان وحشيانه از خواب بيدارشان كنند و وقتي آن‌ها را با داد و فرياد و وحشت و در تاريكي به بيرون از ساختمان هدايت مي‌كردند، در همان راهرو ساختمان به رديف ايستاده باشند و هر كدام باتومي را به جايي از بدن آن از خواب‌پريده‌ها فرود آورند. آن جايي هم كه روي زمين مي‌افتادند لگد بود كه به سر و صورت و بدنش نثار مي‌شد. بدن‌هايي كه به روي شيشه‌خرده‌ها كشيده مي‌شد و پوتين‌هايي كه شيشه‌خرده‌ها را به بدن بچه‌ها فرو مي‌كرد. نه! نه! غير ممكن است. مگر مي‌توان باور كرد به نام يا زهرا، يا حسين و با فرياد الله اكبر اين فجايع اتفاق افتاده باشد. اين‌ها همه خواب بوده است. احتمالا ابراهيم‌نژاد هم كشته نشده است. چون دادگاهي كه پرونده‌اش را در اختيار دارد پس از پنج سال يك گام هم نتوانسته به جلو بردارد. نه اينكه فكر كنيد نخواسته قدمي بردارد بلكه ظاهرا به نظرشان هيچ چيزي اتفاق نيافتاده است. احتمالا مشتي پرونده‌سازي براي لكه‌دار كردن دامن بچه‌هاي خوب نظام بوده است.
با اين حال،‌ در هجده‌ تير همه از خواب پريدند. مگر مي‌شود هجده تير را فراموش كرد. كمي چشمتان را بماليد. هنوز باطبي در زندان است.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home