آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Thursday, July 22, 2004

بیشتر بخوانیم

اول. شبی که روزنامه متوقف شد تا 9 شب دفتر روزنامه بودم و می خواستم درباره ی توقیف وقایع اتفاقیه و توقف جمهوریت بنویسم. وقتی به خانه آمدم دیدم سیستم عامل ویندوز به هم ریخته و دستگاه ناتوان از کار کردن است. ازاین رو، نه آن شب توانستم مطلبی بنویسم و نه این چند روز
به هر صورت، وقایع به بهانه ای نامربوط توقیف شد و جمهوریت به بهانه ای نامربوط تر متوقف. اما آیا می شود جریان آزاد اطلاعات و اندیشه ورزی را محدود کرد. من نمی دانم این آقایان واقعا در کجا سیر می کنند. ذهن سنگواره ای بیش از این نمی فهمد. همان شب قبل از آن که به صبح برسد و روزنامه ها منتشر شود، دهها وبلاگ خبر توقیف را نوشتند و بعد اگر شرایط هم مهیا شود ریز ماجراها را هم خواهند نوشت، مخصوصا در مورد توقف جمهوریت که دیگر اینجا بیش از حد پایشان را دراز کرده اند
دوم. عزت اله سحابی در مراسم امسال سالگرد درگذشت پدرش گفت وقتی در یک حکومت نظم اقتصادی وجود نداشته باشد، دولت ناتوان از نظارت بر بخش های مختلف باشد، بنیادها خارج از قواعد مصوب عمل کنند، رانت خواری بیداد کند و ... به شهادت تاریخ و به گفته ی علمای علم اقتصاد آن حکومت، یک حکومت استبدادی است و بعد با برشمردن وضعیت اقتصاد ایران در مورد ایران هم نتیجه گیری کرد. اگر در مورد وضعیت قلم و توان نگارش آن و افرادی که به خاطر قلم و زبان در بند کشیده شده اند بخواهیم نتیجه بگیریم چه خواهیم گفت؟
سوم. در چنین فضایی چه می توانیم بکنیم؟ ما سالیان سال است که می خواهیم از دست دیسپوتیسم خلاص شویم، اما هر بار روح دیسپوت در قالبی دیگر حلول می کند و ما وارد دایره ی بسته ای می شویم که ناتوان تر از دوره های قبل می نماید. می توانیم بگوییم سرنوشت ما همین است و بس. به گوشه ای بنشینیم و آن را بپذیریم و زندگی خود در پیش گیریم. در مقابل می توانیم انقلابی دو آتیشه شویم و سلاح به دست گیریم و برای احقاق حقوق مردم وارد مبارزه ای بی امان شویم؟ ولی این دو راه چقدر پاسخ می گوید؟ هر دو در دایره ی جهل گرفتار هستند. اولی به دور از آگاهی است و دومی از روی آگاهی می پرد و خود را نیازمند آن نمی داند. اما وقتی خود به قدرت رسید، تنها راه را در حفظ سلاحش و نشانه رفتنش می بیند
چهارم. همین که با اصحاب قلم سخت ترین برخوردها می شود پاشنه ی آشیل خود را نشان می دهد. یعنی آن چه برای اینان گران تمام می شود، آگاهی و دانایی است. باید دایره ی آگاهی و دانایی گسترش یابد. آن هم نه لزوما به طور خاص درباره ی اخبار سیاسی و سیاسیون و عملکرد و خیانت و یا خدمتشان. بلکه آگاهی از جهان و جهان زیست های گوناگون و اندیشه های متفاوت و قواعد و هنجارهای دیگر و آداب و رسوم متنوع و به طور کلی از حیات آدمیان در خارج از این مرز و بوم و در گذشته و حتا گذشته های دور این ملت. همین که تو بتوانی شیوه های دیگر زندگی را در ابعاد دیگرش برای مردم بازگو کنی و آنان نیز فرصت شنیدن و خواندن آن را بیابند، تو موفقی. اما پیش از آن، من و تو نیز باید بخوانیم و بخوانیم و بخوانیم. ببینم، آیا در طول شبانه روز به اندازه ی نشستن پای کامپیوتر کتاب می خوانیم؟

0 Comments:

Post a Comment

<< Home