آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Wednesday, September 01, 2004

خاتمی و قصه تکراری ارباب قدرت

شايد این مصاحبه مطبوعاتی و رادیو _ تلویزیونی خاتمی را به مناسبت هفته دولت دیده باشید. اگر این طور است، باید به صبر و حوصله و توانایی تان آفرین گفت. گرچه خودم نیز نشستم و اراجیف او را به سختی و تا به انتها شنیدم. خاتمی در این مصاحبه از یک سو همچون رییس جمهوری شکست خورده ظاهر شده بود و از سویی دیگر همچون دیگر صاحبان قدرت، شارلاتانی را نیز تجربه کرد. او به خوبی نشان داد که دیگر حتا یک رییس جمهور اخلاق گرا هم نیست. دروغ و تزویر و بازی با کلمات و کش دادن مطالب برای توجیه عملکرد خود یکی از ویژگی های او در این مصاحبه بوده است. اگر چه خاتمی قبلا چنین نبود ولی امروز در آغار سال هشتم ریاست خود چنین شده است و با انرژی بسیار آموخته هایش را پس می دهد
خاتمی تقریبا از تمام اصولش عقب نشینی کرد و غیر از یکی دو سال اول، در مقابل تمام بی قانونی ها سکوت کرد و حتا اگر هم صدایی از او در آمد، خودش عامل اجرای آن بی قانونی هم شد، بعد حالا با افتخار می نشیند و سرش را هم بالا می گیرد که من در همه زمینه ها موفق بوده ام و امروز هر کسی بخواهد کاری کند در چارچوب قانون و با نام قانون انجام می دهد. احمق! نمی داند که با این حرف خودش را بیشتر خراب می کند. چون حکومت تمام بی قانونی هایش را با نام قانون انجام می دهد و زبان او را که خود را اسیر ظاهر کرده است بسته است. انگار دعوای ملت مسمایی بوده است نه محتوایی. یا موفقیت خود را آن می داند که می خواستند حکومت اسلامی داشته باشند نه جمهوری اسلامی و ما الان جمهوری را تثبت کردیم و نگذاشتیم این نام را تغییر دهند. اما نمی گوید که تمام قدرت در دست همان افرادی است که آن نام را مطرح کردند و الان در محتوا نیز چنان می کنند. مگر انتخابات مجلس هفتم غیر این بود. جنتی هم گفت در تاریخ پس از انقلاب بهترین انتخابات همین مجلس هفتم بوده است. چون توانسته بودند در چارچوب حکومت اسلامی نه جمهوری اسلامی کارهای خود را به دست خاتمی و یارانش انجام دهند. حالا خاتمی نامه ای هم نوشته باشد که آقا ما معترضیم. خب! باشید ولی آنچه می گوییم را انجام دهید
حضرت آقا فرمودند ایشان فقط یک خط قرمز داشتند و آن حفظ نظام بود و از این خط قرمز خود عقب نشینی نکردند. آخر پفیوزی از این هم بالاتر. یکی به او بگوید خط قرمز آن شعارهایی بوده است که تو بر مبنای آن ها بیست و دو میلیون رأی آورده ای و از تمام آن عقب نشینی کرده ای. در این هفت سال تعرض به آن شعارها و خواسته های مردم شده است نه به نظام. کسی را با نظام کاری نبود. مگر اینکه شما از نظام یک تعریق مضیق ارائه کنید و خود را اسیر دم بسیار بلند آن کنید که هر جا پا بگذارید آن دم وجود داشته باشد. کجا مردم در تعرض به نظام وارد معرکه شدند که خواسته هاشان تعرض به نظام باشد که حضرتشان در پی حفظ نظام بکوشند. این جملات خاتمی کلافه ام کرده بود ولی باز مصاحبه را گوش دادم. او در بخشی دیگر گفت از من می خواستند اپوزیسیون باشم. چه کسی از او چنین چیزی خواست. خدا اعلم است. همه از او می خواستند به قانون اساسی عمل کند. واقعا عمل کند نه اینکه شعار بدهد و نیز در چارچوب شعارهای خود مقاومت نماید. ادبیات گفتاری ایشان بعد از هفت سال چه جالب عوض شده است. ما هم یادمان باشد که درخواست عمل در چارچوب قانون می شود اپوزیسیون. البته از طرف آن جناج چنین است. وقتی تو بر مبنای همین قانون اساسی بخواهی حقوق ملت اجرا شود، می شوی اپوزیسیون و اکنون خاتمی از جایگاه آنان سخن می گوید
فکر می کنم جناح اقتدارگرا آن شب را تخمه شکستند و مصاحبه را تماشا کردند. حضرت آقا می گوید من در دور دوم نمی خواستم کاندیدا شوم ولی به اصرار دوستان شدم. مثل این است که شما با دوست خود قدم می زنید و به منزل آنان می رسید. شما نمی خواهید وارد منزلشان شوید ولی به اصرار آ«ان میهمانشان می شوید. حضرت آقا فکر می کنند به میهمانی آمده اند که با اصرار وارد شده اند. کسی با اصرار رییس جمهور نمی شود، بلکه با برنامه رأی می آورد. اگر برنامه نداشتی و زور دوستان بود و حرفهایت کشک بود، غلط کردی بیست و دو میلیون آرزو را به دنبال خود کشاندی و جامعه را دلسردی و سرخوردگی و ناامیدی سوق دادی
می بینید! خاتمی هم همچون تمام صاحبان قدرت حالا که اعتماد مردم را از دست داده است، اصلا خرابکاری های خودش را نمی بیند. چشمانش را بسته است. در یک بی قدرتی محض به آلت دست اقتدارگرایان تبدیل شده است و آن گاه از عملکرد خودش دفاع می کند. مصاحبه های خاتمی آدم را یاد مصاحبه های سال های آخر هاشمی می اندازد که در نتیجه سیاست های اقتصادی غلطش، تورم کمر مردم را شکسته بود و او از موفقیت هایش حرف می زد و آمار می داد. خاتمی هم همه اش از موفقیت هایش حرف می زند و آمار می دهد. اما نمی گوید در زیر این پوسته به ظاهر شیک که البته به نظر من چندان هم شیک نیست، چه دماری از مردم و آرمان هایشان در آورده است
خاتمی دلش می خواست همچون مصدق باشد. البته فکر می کند همچون او هست. اما انگشت کوچک او هم نیست. مصدق به اعتماد مردم پشت نکرد و از قدرت حاکم نهراسید و مجلس را آن جا دانست که مردم باشند و برای احقاق حق مردم تا انتها ایستاد و این اعتماد را تا آخر با خود داشت. خاتمی این اعتماد را فدای سر حضرات کرد

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

لیاقت تو احمدی نژاد ه نه خاتمی

5:01 PM  
Anonymous Anonymous said...

Great article and very interesting blog :)

------------------------------------------
Free Poker Money - Sign up $50 bankroll

7:34 PM  

Post a Comment

<< Home