ماجرای سید شفتی
از شریعتی خوانده بودم که پای هیچ قرارداد استعماری را هیچ روحانی ای امضا نکرده است. این جمله به همراه چند جمله ی دیگر مستمسکی شده بود تا به نفع روحانیون و برای تخریب روشنفکران از آن استفاده های بسیار شود. گر چه پاسخ آن این بود که تا آن زمان روحانیون قدرت سیاسی در دست نداشتند که چنین کنند ولی یکی از پاسخ ها نیز این می تواند باشد که شریعتی اطلاعات ریزی از تاریخ معاصر ایران نداشت و آن جایی که روحانیون به قدرت می رسیدند تفاوتی با دیگران نداشتند. به عنوان مثال متن زیر را بخوانید
سید شفتی از مجتهدان اصفهانی در دوره فتحعلی شاه و محمد شاه بود. او در اصفهان داعیه ی حکومت در سر می پروراند و عملا به چنان اقتداری دست یافته بود که قدرت دولت و حکومت فرع بر قدرت او بود. او نه تنها در امور داخلی ایران مداخله می کرد بلکه در مسائل سیاسی با نمایندگان دولت های خارجی علیه حکومت ایران زد و بند هم می کرد. چنان که در ماجرای هرات با سفیر انگلیس علیه حکومت متحد شد و همراه با روحانیون دیگر فتوا داد که لشکرکشی محمدشاه به هرات خطاست. ثروت و مکنت این مجتهد پرآوازه تا بدان پایه و مایه بود که شاگردش میرزا محمد تنکابنی نوشت: در میان علمای امامیه مانند او در ثروت نیافتم، نه در اسلاف و نه در اخلاف. حتا یک بار فتحعلی شاه بر سر پاره ای مشکلات دست خواهش پیش او دراز کرد و سید شفتی بیست هزار تومان به شاه برات کرد. به روایت همان تنکابنی بیش از دو هزار باب دکان و چهارصد کاروانسرا در اصفهان داشت. در نقاط دیگر ایران مداخل املاکش از بروجرد سالی تقریبا شش هزار تومان بود و املاکی که در یزد داشت سالی دو هزار تومان ... و دهاتی که در شیراز داشت سالی چند هزار تومان مداخل داشت. مجملا سالی هفده هزار تومان مالیات دیوانی آن جناب در اصفهان بود. اشتهارش تنها به ثرویش نبود. امر به معروف آن جناب این بود که هفتاد نفر را به حدود شرعیه قتل نمود و اما حد غیر قتل که جاری کرده بود از شمار خارج بود. با چنین ثروت و اقتداری، طبیعی بود که مجتهد سر از چنبره حکومت مرکزی به در آورد./از کتاب مشروطه ی ایرانی اثر ماشاءالله آجودانی. صص 99 و 100
سید شفتی از مجتهدان اصفهانی در دوره فتحعلی شاه و محمد شاه بود. او در اصفهان داعیه ی حکومت در سر می پروراند و عملا به چنان اقتداری دست یافته بود که قدرت دولت و حکومت فرع بر قدرت او بود. او نه تنها در امور داخلی ایران مداخله می کرد بلکه در مسائل سیاسی با نمایندگان دولت های خارجی علیه حکومت ایران زد و بند هم می کرد. چنان که در ماجرای هرات با سفیر انگلیس علیه حکومت متحد شد و همراه با روحانیون دیگر فتوا داد که لشکرکشی محمدشاه به هرات خطاست. ثروت و مکنت این مجتهد پرآوازه تا بدان پایه و مایه بود که شاگردش میرزا محمد تنکابنی نوشت: در میان علمای امامیه مانند او در ثروت نیافتم، نه در اسلاف و نه در اخلاف. حتا یک بار فتحعلی شاه بر سر پاره ای مشکلات دست خواهش پیش او دراز کرد و سید شفتی بیست هزار تومان به شاه برات کرد. به روایت همان تنکابنی بیش از دو هزار باب دکان و چهارصد کاروانسرا در اصفهان داشت. در نقاط دیگر ایران مداخل املاکش از بروجرد سالی تقریبا شش هزار تومان بود و املاکی که در یزد داشت سالی دو هزار تومان ... و دهاتی که در شیراز داشت سالی چند هزار تومان مداخل داشت. مجملا سالی هفده هزار تومان مالیات دیوانی آن جناب در اصفهان بود. اشتهارش تنها به ثرویش نبود. امر به معروف آن جناب این بود که هفتاد نفر را به حدود شرعیه قتل نمود و اما حد غیر قتل که جاری کرده بود از شمار خارج بود. با چنین ثروت و اقتداری، طبیعی بود که مجتهد سر از چنبره حکومت مرکزی به در آورد./از کتاب مشروطه ی ایرانی اثر ماشاءالله آجودانی. صص 99 و 100
0 Comments:
Post a Comment
<< Home