آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Monday, September 20, 2004

خاتمی، فعالان اینترنتی و جشن سینما

سه شنبه 31 شهریور
مدتی است تعدادی از فعالان سایت های اینترنتی و وبلاگ نویسان احضار و
یا دستگیر شده اند. برخی از آنان هنوز در زندان به سر می برند و بازجویی های بی ربط و با ربط با موضوع را تحمل می کنند. همه هم لال شده اند. خاتمی که هنوز هم از رو نرفته و شعار آزادی اندیشه و قلم را به زبان می راند، سرآمد لال شدگان است. آقای باقی می گفت تعداد احضاری ها و دستگیر شدگان یکی دو ماه اخیر بسیار بیشتر از این یکی دو سال اخیر بوده است. اما انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. حضرات اصلاح طلب نیز سکوت اختیار کرده اند و ماجرا را به نظاره نشسته اند. در مقابل، جشنی از سوی خانه سینما برگزار می شود. رییس آن و تعدادی از اعضا برای ادای توزیعات دستگیر می شوند. همه می دانند این دستگیری به درازا نمی کشد. موضوع تیتر اول روزنامه ها می شود و موضع گیری ها شروع. خاتمی هم وارد گود می شود و این نحوه برخورد را نمی پسندد و اعتراض خود را به طور علنی بیان می کند. نمی گویم نباید اعتراض کرد. بلکه می خواهم بین این دو برخورد مقایسه کنم. اگر بگوییم که آن فعالان سایت های اینترنتی و وبلاگ نویسان کار سیاسی می کردند جواب این است که خاتمی شعارش توسعه ی سیاسی و دفاع از حقوق مخالفان بود. هر چند دستگیر شدگان مخالفان نظام هم نبودند بلکه مخالفان اقتدارگراها هستند. او که با این شعار رأی می آورد اکنون که باید از حقوق دستگیرشدگان دفاع کند و موضوع را علنی بیان کند و در افکار عمومی بازتاب دهد خفه شده است. اگر هم کاری در پشت پرده انجام دهد فایده چندانی ندارد. چون مهم افکار عمومی است که شکل نمی گیرد. اما خاتمی هیچگاه شعارش نبود که افعال خلاف شرع را _ آن گونه که آخوندها می فهمند _ ترویج می کنم. نمی خواهم بگویم در مورد جشن سینما باید با افراد برخورد می شد. بلکه این بهانه برخورد که شئونات اسلامی رعایت نشد را مسخره ترین بهانه برای برخورد با سینماگران می دانم. ولی مهم این است که خاتمی خیلی زود وارد گود می شود و احساس مسئولیت می کند و سینه چاک می دهد که ما هم معترضیم. اما در مقابل دستگیری کسانی مانند حنیف مزورعی و پدر سینا و دیگران _ که تقریبا کاره ای هم نبودند_هیچ نمی گوید. این است که می گویم خاتمی در این سال پایانی ریاست جمهوری خود کاملا شبیه بقیه شده است و آن نیمچه اعتماد و احترامی که هنوز برایش می شد قائل بود را خود از دست داده است. قطعا کسی که دیگر اعتماد مردمی را به همراه نداشته باشد باید اعتماد قدرتمندان را به خود جلب کند. مثل خاتمی مثل گاو نه من شیرده است

0 Comments:

Post a Comment

<< Home