آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Wednesday, February 27, 2008

هويت گمشده

چهارشنبه 7/12/86
جشنوارة تئاتر فجر كه يكي از مهم‌ترين رويدادهاي هنري كشور است، با انتخاب برترين‌هاي تئاتر در بخش مسابقة بين‌المللي به پايان رسيد. همان‌طور كه از ابتدا مشخص بود، خارجي‌ها، بيشترين و برترين جوايز را به خانه‌هاي خود بردند. از هفت نمايش خارجي، شش نمايش جايزه بردند. آلمان، روسيه، فرانسه، لهستان، سوييس و كانادا هر يك جوايزي را به خود اختصاص دادند و تنها گروه ارمنستان بي‌نصيب ماند كه دلايلش را نمي‌دانم؛ هر چند از كار ايراني‌ها مقبول‌تر مي‌نمود. مرور و بررسي بخش مسابقة بين‌المللي چند نكته را به خوبي نشان مي‌دهد
الف) بين تئاتر ايران و تئاتر غرب فاصلة بسيار زيادي وجود دارد. اين نكته اظهر من الشمس است و همه از آن اطلاع دارند. مانند هر محصول دنياي مدرن كه نمونة ايراني آن از نمونه زادبوم آن فاصله دارد. نمي‌توان و نبايد اين انتظار را داشت كه تئاتر ما با تئاتر اروپا رقابت كند. شكل دادن به اين انتظار هر چند مي‌تواند فوايدي داشته باشد ولي مضاري نيز دارد كه مهم‌ترين آن خودباختگي در مقابل كار آنان خواهد بود. از اين رو، مسابقة بين دو دنياي متفاوت كه از توانمندي‌هاي متفاوتي برخوردار هستند، بي‌معني مي‌نمايد. مانند اين مي‌ماند كه فردي را كه از ناتواني‌هاي بسياري رنج مي‌برد، به ميدان مسابقه با دونده‌اي با آمادگي‌هاي جسمي بالا بفرستيم. قطعا در اين مسابقه، دوندة داراي سابقه، مدال مسابقه را خواهد ربود
ب) اگر بخواهيم بر مبناي آن چه كه از تئاتر ايران در بخش مسابقه به نمايش در آمد قضاوت كنيم، با تئاتري بي‌هويت مواجه مي‌شويم؛ تئاتري كه نمي‌تواند به زادبومي متعلق باشد. به عبارتي ديگر، فارغ از قوت و ضعف‌هايي كه اين نمايش‌ها به لحاظ ساخت و عناصر نمايشي دارند، به لحاظ هويتي، هيچ كدامشان نمي‌توانند هويت ايراني را نمايندگي كنند؛ حتي ذره‌اي
«ترمينال» تئاتري بي‌مكان و بي‌زمان از وضعيتي گنگ و مبهم است. انسان‌هاي در ترمينال‌مانده، كه در انتخاب مسير زندگي ماندند و نتوانستند خود را از ترمينال كه مكاني نه براي ماندن كه براي انتخاب مسيري ديگر است، نجات دهند. ترمينال هويت ايراني ندارد، حتي در دكور صحنه با رديف توالت‌هاي فرنگي
«امپراطور و آنجلو» قصه‌اي است از دو مهاجر، دو از جنگ گريخته با ديالوگ‌هاي بيشتر انگليسي كه هر چند در پي بيان احساسات انساني است ولي فاقد هويت ايراني است
«زندگي متناقض‌نماي من» نمايشي فرماليستي از انسان بي‌مكان است كه علي‌رغم نكات قابل تأمل‌اش، فاقد هويت ايراني است
«سودالايادي» نمايشي است با قصه‌اي بودايي پس فاقد هويت ايراني
«كشتي شيطان»، «لمنوس»، «يرما» و «ماچيسمو» ترجمه يا برگرفته از آثاري خارجي هستند. هر چند تلاش شده به كشتي شيطان رنگ و بويي بومي داده شود، ولي هر چهار اثر فاقد هويت ايراني هستند
بگذاريد از «من آليس نيستم ...» و «هفت دستور كليدي براي معاصر شدن» چيزي ننويسم كه كه در اين زمينه هيچ حرفي براي گفتن ندارند
مرور خيلي گذار و تند ده نمايش ايراني به اجرا درآمده نشان از سلطة تئاتر غير ايراني بر بخش قابل توجه هنرمندان تئاتر و مديران هنري كشور مخصوصا مديران جشنواره تئاتر فجر دارد. اين در صورتي است كه در بخش مسابقه، ما بيش و پيش از آن كه به شكل و اجرا توجه دهيم بايد به محتوا توجه داشته باشيم. چرا كه ما در بخش مسابقه بايد محصولي ايراني را به نمايش بگذاريم و از هويت خود در مقابل آناني كه محصول خود را آورده‌اند و هويتشان در تمام اجزاي نمايششان جاري و ساري كرده‌اند، دفاع كنيم. بدون اغراق مي‌توان گفت هر هفت نمايش خارجي، با مسأله، ارزش‌ها و اجزاي فرهنگي كشورشان پيوند داشت. متأسفانه در بخش مسابقه، اين تئاتر ما بود كه داراي چنين پيوندي نبود. تئاتر بي‌هويت ما به مسابقة تئاتر با هويت ديگران رفت و اين گام اول شكست بود كه در نهايت خود را در داوري و جوايز نيز نشان داد
ج) اگر نگاهي به بخش چشم‌انداز تئاتر ايران بياندازيم، با نمايش‌هاي خوبي مواجه مي‌شويم كه ارزش آن را داشتند تا در بخش مسابقه وارد شوند. نمايش‌هايي كه به لحاظ كارگرداني و طراحي چيزي كمتر از نمايش‌هاي گروه‌هاي ايراني بخش مسابقه ندارند و حتي گوي سبقت را از برخي از آنان ربود‌‌ه‌اند. علاوه بر اين كه مي‌توان آن‌ها را نمايش ايراني نام نهاد كه تلاش دارند هويت اين مرز بوم و يا مسألة آن را بازنمايي و بازتوليد كنند. «تهرن» كار محمود استادمحمد، «خنجره‌ها» كار مهدي پوررضاييان، «شب روي سنگ‌فرش خيس» كار هومن ميرمعنوي كه اثري از زنده‌ياد اكبر رادي است، از اين جمله‌اند؛ حتي «غولتشن‌ها» و «كلبه عمو تم» هر چند ايراني نيستند ولي يكي به خاطر تم كمدي و پرداخت خوب و ايراني‌شدة آن، و ديگري به جهت قلم ايراني، كارگرداني دلنشين و ساختاري كلاسيك به خوبي مي‌توانستند به عنوان آثار ترجمه‌اي (غولتشن‌ها) و الهام گرفته از متن خارجي(كلبه عمو تم) در اين بخش قرار گيرند. به عبارتي ديگر، تئاتر با هويت ايراني را بايد در بخش چشم‌انداز پي‌مي‌گرفتيم نه در بخش مسابقه. در بخش‌هاي ديگر نيز اين ويژگي كم و بيش قابل مشاهده بود كه البته امكان قراردادن آن‌ها در بخش مسابقه نبود. ولي در بخش چشم‌انداز مانعي از اين جهت وجود نداشت
د) هر چند بايد اذعان كرد، جشنوارة امسال به جهت گستردگي‌اش هم به لحاظ تعداد نمايش‌ها، تعداد بخش‌ها، گستردگي جغرافيايي در شهر تهران و نفوذ در اقشار گوناگون اجتماعي، قابل مقايسه با سال‌هاي پيش نيست و از اين رو، كاري در خور تحسين صورت گرفته است و تداوم اين روند مي‌تواند براي تئاتر ما مثبت باشد، ولي از آنجا كه تئاتر به عنوان عنصري فرهنگي نمي‌تواند فارغ از ويژگي‌هاي هويتي ما باشد؛ ما نيز بايد در اين داد و ستد و بازار بين‌المللي كاري را ارائه دهيم كه در مجموع كپي‌برداري ضعيف و متزلزل از مسائل ديگران نباشد. مگر اين كه آقايان تأكيد داشته باشند هويت ما چيزي بيش از اين نيست