آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Saturday, December 30, 2006

پيمان هال‌ كرافت در سيماي جمهوري اسلامي

شنبه 9 دي ماه 1385
فكر مي‌كنم پنج‌شنبه بود كه كانال سه تلويزيون فيلم پيمان هال كرافت را پخش كرد. پخش اين فيلم بعد از آن كه تنها چند روز از قطعنامه‌ي شوراي امنيت سازمان ملل مبني بر اعمال بخشي از تحريم‌ها عليه دولت ايران مي‌گذرد، جالب توجه بود
در اين فيلم شهروند امريكايي، فردي ضد جنگ،‌ ضد نازيسم، خواهان سازندگي، خيرخواه، شفاف، نسبتا ساده و صادق، داراي اعتماد به نفس و تاحدودي مغرور مي‌نمايد. داستان فيلم از اين قرار است كه سه تن از اعضاي ارشد دولت هيتلر (كستلر، كرافت و يكي ديگر) به پول هنگفتي دست‌ مي‌يابند و با يكديگر پيمان مي‌بندند كه پس از جنگ فرزندانشان از اين پول براي اهداف صلح‌آميز و بازسازي خرابي‌ها استفاده كنند. اين پيمان پس از امضاي سه فرزند آنان قابل اجرا خواهد بود و پول در اختيارشان قرار مي‌گيرد. پول در هنگام مطلع شدن آنان در يكي ا ز بانك‌هاي سوييس است كه مبلغ آن به چهار و نيم ميليارد دلار رسيده است. فرزند يكي شهروند امريكا، ديگري شهروند انگليس و سومي شهروند آلمان است. اين سه يكديگر را مي‌يابند ولي قبل از امضاي پيمان، امريكايي متوجه مقاصد شوم و نئونازي شهروند انگليسي(فكر مي‌كند فرزند كستلر) مي‌شود و در روز عقد پيمان از اصحاب مطبوعات دعوت مي‌كند و در آن جا محتواي پيمان و بخشي از مقاصد خود و موانع را بيان مي‌كند. يكي ا ز موانع شهروند انگليسي است كه به محض معرفي شدن، دست به اسلحه مي‌برد و شهروند آلماني را مي‌كشد ولي قبل از كشتن شهروند امريكايي، خود كشته مي‌شود
هر چند پخش فيلم از سيماي جمهوري اسلامي به عنوان دشمن درجه يك امريكا تعجب آفرين بود، ولي به نظر مي‌آيد، ما با امريكايي‌ها مشكلي نداريم. به راحتي مي‌توانيم با يكديگر كنار بياييم. ولي اين ارتباط سالم و كنار آمدن، موقعيت كنوني خيلي‌ها را متزلزل مي‌كند. از اين رو، دشمني بيهوده و پوچ همچنان بايد ادامه يابد. فكر مي‌كنم، امريكا مي‌تواند براي ما متحد مطمئن‌تري باشد. حداقل از انگليس و روس قابل اطمينان‌تر است. هر چند ويژگي شخصيت فيلم شايد اغراق‌اميز باشد، ولي كم و بيش امريكايي‌ها چنين شخصيتي دارند. و با چنين افرادي راحت‌تر مي‌توان ساخت تا افراد پيچيده‌اي چون انگليسي‌ها و روس‌ها. حداقل امريكايي‌ها به اشتباه خود در ماجراي سقوط دولت ملي دكتر مصدق اعتراف كرده‌اند كه اين براي ما بهترين فرصت بود، ولي انگليسي‌ها كه طراح اصلي كودتا بودند، حاضر به چنين كاري نيستند و همچنان ارتباط حسنه‌ي خود را حفظ كرده‌اند. اصلا يكي از دلايل عدم شكل‌گيري ارتباط مناسب بين ما و امريكايي‌ها چه بسا همين انگليس و روس باشند. چون اين اتحاد براي آنان نيز پيام خوبي به همراه ندارد. البته گفتم يكي از دلايل، برخي از دلايل ديگر را نيز خودتان مي‌دانيد، بدون دشمن هم نمي‌توان زندگي كرد!!!ا

Monday, December 18, 2006

درباره‌ي انتخابات-2

دوشنبه 27 آذر 1385
درباره‌ي انتخابات فارغ از اين كه چه كساني رأي آورده‌اند يا نياورده‌اند، چند نكته قابل ذكر است:
اول، آن كه فضاي انتخابات، فارغ از رقابت‌هاي سالم، ضروري و كافي بود. چرا كه امكان بيان عقايد گوناگون درباره‌ي انتخابات، عملكردهاي شوراها و خبرگان، چرايي و دلايل مشاركت و عدم مشاركت و شفاف‌سازي مرزها وجود نداشت. همين نيز موجب شد تا تجهيز شناختي لازم براي مشاركت در انتخابات شكل نگيرد و رأي دادن مخصوصا در مورد خبرگان با آگاهي و شناخت صورت نگيرد. آن‌هايي هم كه به عنوان دواطلب نمايندگي خبرگان بودند، در تبليغاتشان نيز فقط از تقدس ولايت فقيه و لزوم مجلس خبرگان و جايگاه آن مي‌گفتند و از نوع و فعاليت خود و يا برنامه‌شان چيزي نمي‌گفتند.
دوم، حداقل در صندوق رأي‌اي كه من رفتم، مردم در قبال مجلس خبرگان گيج و منگ بودند. وقتي وارد صندوق مي‌شدند شناسنامه‌ي خود را به اولين ميز مي‌دادند كه به مجلس خبرگان تعلق داشت و خواه و ناخواه اولين برگه خيلي زود به دستشان داده مي‌شد. در مدتي كه آن جا بودم مي‌ديدم كه بدون انگيزه و صرفا بر مبناي آشنايي قبلي رأي داده مي‌شد. از اين جهت مي‌توان به سادگي نتيجه گرفت كه اگر انتخابات خبرگان با شوراي شهر همراه نمي‌شد، احتمالا به سختي يك سوم اين جمعيت در آن شركت مي‌كردند؛ به عبارتي ديگر مردم در صندوق‌هاي رأي با وضعيت ناخواسته مواجه مي‌شدند.
سوم، رأي تهران در همين حدي كه تاكنون اعلام شده است، كمي عجيب به نظر مي‌رسد. در دوره‌ي قبل كه اصول‌گرايان رأي آوردند، حدود 700 هزار نفر در انتخابات شورا شركت كرده‌ بودند. آن‌هايي كه شركت نكرده‌ بودند،‌ را مي‌توان عمدتا افراد خواهان تغيير و اصلاح دانست. از اين جهت هر گاه اين افراد در انتخابات شركت كنند،‌ معادله نمي‌تواند به سود اصول‌گرايان تمام شود. اكنون گفته مي‌شود در تهران حدود 2 ميليون نفر شركت كرده‌اند (حدود يك ميليون و سيصدي هزار نفر بيشتر)، به نظر مي‌رسد اكثر اين افراد كساني باشند كه عمدتا به اصلاحات رأي داده‌اند و كمتر به سمت اصول‌گرايان ميل پيدا مي‌كنند. بنابر اين، به سختي مي‌توان شمارش آرا داراي دقت لازم دانست
چهارم، دو خبر بي‌ارتباط با موضوع، از آخرين پيامدهاي اقتدار‌گرايي بي‌قواره‌ي دولت فعلي كه ادامه‌دار خواهد بود: اول آن كه بانك‌هاي امارات و بحرين نيز به جمع بانك‌هاي اروپايي و امريكايي پيوستند و حاضر به گشايش اعتبارات اسنادي نيستند كه خود موجب افزايش هزينه‌ي گشايش چنين اعتباراتي در بانك‌ها و هدر رفتن منابع مالي كشور است. و دوم اين كه 40 مؤسسه پژوهشي جهان در پي برگزاري كنفرانس هولوكاست در تهران روابط خود را با ايران قطع كردند كه روزهاي آينده بايد منتظر قطع روابط ديگر مؤسسات در تمام حوزه‌ها
بود.

Wednesday, December 06, 2006

انتخابات خبرگان

چهارشنبه 15 آبان 1385
درباره‌ي انتخابات خبرگان مي‌توان گفت كه به لحاظ مفهوم انتخابات، سالبه به انتفاي موضوع است؛ دلايلش هم در روزنامه‌ها و برخي وبلاگ‌ها بحث شده است. اين كه انتخاب خبرگان واجد دور شده است و دور نيز باطل است. از اين رو، آن چه در بطن دموكراسي بوده است، در اين يكي به هيچ وجه در نظر گرفته نشده است. فقط شكلي از انتخابات دارد كه مي‌تواند شوراي برگزيدگان از سوي فقهاي برگزيده‌ي رهبري هم باشد. هيچ فرقي در نفس الامر آن نمي‌توان ديد.علاوه بر اين كه به قول حجاريان ابهام در اين هم هست كه اگر رهبري حكم به انحلال مجلس خبرگان داد و خبرگان حكم به عدم صلاحيت رهبر آن‌گاه حكم كدام نافذ خواهد بود؟ البته بر خلاف پاسخ كاملا ابتدايي مصباح به اين پرسش كه بر حسب تقدم زماني حكم پذيرفته مي‌شود، معتقدم بر حسب توانمندي قدرت سياسي و اقتصادي است كه حكم اجرا مي‌شود و در اين بين رهبر از توانمندي بيشتري برخوردار است. فرض كنيد رهبر صلاحيت خود را از دست بدهد و فردي مستبد و ديكتاتور شود. مجلس خبرگان بر فرض محال به چنين شناختي برسد و بخواهد رهبر را عزل كند. قطعا چنين رهبري قبل از تشكيل مجلس خبرگان از نيت آنان با خبر شده و مجلس را منحل و آنان را عاملان دشمنان دين و مملكت معرفي مي‌كند و احتمالا پرونده‌هايي هم براي حقوق‌بگيري آنان از ايادي بيگانه تشكيل مي‌شود. تقدم زماني آقاي مصباح،‌حق را به رهبر مستبدي مي‌دهد كه پيش‌دستي كرده است. از طرف ديگر، مصباح كه معتقد به كشف در رهبري بود. من مانده‌ام رهبري كه از سوي خدا و امام زمان تعيين مي‌شود و آقايان فقط او را كشف مي‌كنند، چگونه ممكن است از صلاحيت اوليه‌اش سقوط كند. اگر بگويند ممكن است ما در كشف دچار اشتباه شده بوديم، از كجا معلوم در كشف بعدي اشتباه نكنند و اين اشتباه خود را با عناوين ديني و الهي به خلق‌الله ندهند و اگر بگويند او ممكن است به مرور دچار لغزش شود و از صلاحيت خلع، چرا خداوند كسي را مبناي كشف قرار نداد كه فردي صالح و شايسته باقي بماند. او كه مي‌دانست رهبر منتخب روزگاري به فساد كشيده مي‌شود. چرا از ابتدا در دل آقايان نيانداخت كه فردي ديگر را انتخاب كنند كه احتمالا در زندگي‌اش دچار آن لغزش‌ها نشود؟ در هر دو سويش مشكل وجود دارد. از همين روست كه پاسخ به اين امور پيش از آن كه بر حسب منابع ديني باشد، بايد بر حسب منابع عقلي باشد. حالا كدام عقل سليمي اين شيوه را مي‌پسندد، نمي‌دانم. فقط اين را مي‌دانم كه مدرس هم در آن مضار بسياري مي‌ديد

Monday, December 04, 2006

مهندسي فرهنگي و دامپزشكي

دوشنبه 13 آذر 1385
شوراي عالي انقلاب فرهنگي در تدارك همايشي با عنوان «مهندسي فرهنگي» است. گفته مي‌شود مديران و تدارك كنندگان اين همايش دامپزشك هستند. همين امر نشان از ميزان اهميت موضوع در ستاد انقلاب فرهنگي دارد. فرهنگ از نظر آنان احتمالا چيزي بيشتر از دام نيست و همان گونه كه مي‌توان از دام نگهداري كرد و در جهت پرورش آن مراقبت‌هايي را انجام داد و از بيماري‌اش جلوگيري كرد، فرهنگ را نيز مي‌توان با همان شيوه‌ها مورد مراقبت قرار داد و با خوراندن علوفه‌هاي خوب، داروهاي مؤثر و تميز نگاهداشتن جاي آن، به فربه شدن آن در جهت اميال خود همت گماشت. در ذهن آنان احتمالا شباهت‌هاي بسياري ميان دام مخصوصا گاو و فرهنگ وجود دارد. مثلا گاو اگر علف خوبي بخورد، شير حوبي هم مي‌دهد. اگر علف تازه بخورد، شير زيادي مي‌دهد. اگر علف بد بو بخورد، شيرش هم بد بو و تلخ مي‌شود. از اين جهت بايد به هوش آقايان آفرين گفت. هيچ عقل سليمي نمي‌توانست رابطه‌ي دام و فرهنگ را دريابد تا اين كه اكنون چند دامپزشك در پي برگزاري مهندسي فرهنگي برآمده‌اند