آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Sunday, November 14, 2004

ما نفرين‌شدگان زمين

يكشنبه 24 آبان 1382
نشريه‌ي نامه حتما براي خود دليلي قانع كننده دارد كه در ويرايش مطالب نويسندگان بخش‌هايي از آن را حذف مي‌كند. پاگراف اول مقاله‌اي كه نوشته‌ بودم را در اين جا مي‌آورم. گرچه تصويري تلخ از جامعه‌ي ما در ذهن ايجاد مي‌كند، اما از آن گريزي نيست. طبق آمار رسمي ما 20 ميليون نفر زير خط فقر داريم و 10 ميليون نفر روي خط فقر؛ يعني حدود 45 درصد از جمعيت ايران. فكر نكنيد بقيه وضعيت مساعد دارند. بلكه اكثريت كساني كه بالاي خط فقر هستند، فاصله‌ي چنداني از اين خط نگرفته‌اند. فقط اندك آدمياني هستند كه از طريق انواع رانت‌ها، رشوه‌خواري‌ها، اختلاس‌ها و دلال‌بازي‌ها در رفاه هستند. آناني كه به قول قديمي‌ها نان حلال و جبين به آرامش مي‌خورند و توان رفع انواع نيازهاي خود را دارند،‌ چندان زياد نيستند. آن پارگراف چنين است:
قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، تصريح مي‌كند «داشتن مسكن متناسب با نيازهاي هر فرد و خانواده با اولويت نيازمندترين‌ها» حق هر شهروند ايراني است. همچنين، در اصل سوم، همن بند اول يكي از مهمترين وظيفه‌ي حكومت اسلامي را «ايجاد محيط مساعد رشد فضايل اخلافي و رفع تبعيضات ناروا و ايجاد امكانات عادلانه براي همه» معرفي كرده است. وقتي بند به بند اصل سوم را مي‌خوانيم احساس غرور وافتخار مي‌كنيم. اما وقتي چشم از نوشته‌هاي كتاب قانون بيرون مي‌آوريم و نگاهي به حيات اجتماعي‌مان مي‌اندازيم و گام در واقعيت‌هاي اجتماعي‌مان مي‌نهيم، ديگر نمي‌توانيم اين كلمات و جمله‌هاي زيبا را در ذهن خود تصور كنيم. همه ي آن‌ها به طرفه‌العيني دود مي‌شود و به هوا مي‌رود. گويي آن‌ها كلماتي آسماني‌اند كه ما «نفرين ‌شدگان زمين» را از آن سهمي نيست. هر چند وقتي به گزارش‌هاي رسمي رشد و توسعه‌ي كشور و آمار و ارقام و تغيير مثبت آن‌ها و نرخ‌ صعودي‌شان گوش فرامي‌دهيم، ابتدا مي‌خواهيم به خود بباليم، اما به محض آن كه گوش از آ» صدا برمي‌گيريم،‌هجوم صداي رنج و سختي انبوهي از مردمان را مي‌شنويم كه آن اعداد و ارقام به زودي رنگ مي‌بازند و ظاهري بودنشان و تعلقشان به طبقه‌اي خاص،‌ چهره مي‌نمايد. صدايي كه در اين مرز و بوم ماندگار شده است،‌فقر است و فقر است و فقر. مگر نه اينكه محتواي توسعه، كاهش فقر اقتصادي،‌ اجتماعي و فرهنگي است؛ پس ما كجاي توسعه ايستاده‌ايم؟

Thursday, November 11, 2004

حاشيه نشيني و فرهنگ فقر

پنج‌شنبه 21 آبان 1382
مدت قابل توجهي است كه نتوانستم مطلبي براي اين وبلاگ بنويسم. علت اصلي اش مشغله‌ي زيادي بود كه بر سر ماجراي پاكدشت پيدا كردم. مقاله‌اي با تأكيد بر وضعيت پاكدشت اما در باره‌ي حاشيه نشيني در ايران نوشتم كه در نامه شماره 32 چاپ شده است. البته مقاله كمي ويرايش شده است. اما همين ويرايش كم موجب شده است چند اشتباه محتوايي رخ دهد. مانند اصول قانون اساسي كه جاي بند و اصل را اشتباه گرفته‌اند. به هر صورت خسته نباشند. عنوان مقاله حاشيه نشيني؛ هجوم فرهنگ فقر بر شهرنشيني است

Monday, November 01, 2004

نقطه حساس پرونده ما

دوشنبه 11 آبان 83
وضعیت پرونده هسته ای ایران به حساس ترین مرحله خود و تقابل جدی و تام و تمام درخواست ایران با اروپا و آمریکا رسیده است. آن ها تعلیق دائم را می خواهند. این چیزی نیست که بخواهند از آن بگذرند و موضوعی هم نیست که اکنون به آن اندیشیده باشند. آن ها برنامه بلندمدتی را دنبال می کنند. مراحل یک طرح اندیشیده شده که در هر مرحله واکنش های ایران پیش بینی شده و موضع مقابل آن مشخص شده است. هدف اصلی در این طرح عدم دست یابی ایران به دانش و تکنولوژی هسته ای است. حالا می گویند اگر واقعا هدف شما غیر تسلیحاتی است، خب ما سوخت نیروگاههایتان را تأمین می کنیم و شما دیگر هیچگاه به سراغ غنی سازی نروید. این تصمیمی است که اتحادیه اروپا و آمریکا به آن رسیده اند و احتمال بسیار زیاد روسیه و بسیاری از کشورها با آن موافق هستند. الان وضعیت ما مثال علی مانده و حوضش شده است. تقریبا با این پیشنهاد اروپا هیچ کشوری از ما پشتیبانی نخواهد کرد. مردم هم از مذاکرات هیچ نمی دانند. بنا بر این بوده که فعلا هیچ خبری درز پیدا نکند. همه چیز پشت پرده. البته آن طور که من درک می کنم مردم بدشان نمی آید ما توانمندی هسته ای و حتا سلاح هسته ای داشته باشیم. دیشب آصفی پرسش مربوط به جلسه ها را بسیار کلی و مبهم جواب داد. اصلا ارزش خبری نداشت. اما برخی از بندهای پکیج تشویقی مشخص شده است. مانند ماجرای سازمان مجاهدین خلق که به نظر من اصلا ما نباید روی آن ها چنین حسابی بکنیم که بخواهد در روابط بین الملل مان مبنای باج خواهی دیگران از ملت ایران قرار گیرد. این گروه در ایران پایگاه اجتماعی ندارد. خوشبختانه توان اطلاعاتی و نظامی ما قوی است و تحرکات ناچیز این سازمان موجی بر ساحل دریا هم نیست. ما نباید این گروه را چنان بزرگ کنیم که هر زمان بخواهند آن را مبنای برخی از امتیازگیری ها قرار دهند. چون در مقابل امتیازاتی که می گیرند این موضوع اصلا وزنی ندارد. در نهایت، فکر می کنم روند به سوی محکومیت ایران پیش می رود. احتمال بسیار زیاد ما خواسته های آنان را نمی پذیریم چون به قول آقایان عبور از خطوط قرمز است. و آن گاه سر و کارمان با شورای امنیت است و تحریم اقتصادی شدید. شما چه فکر می کنید؟