آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Sunday, April 30, 2006

زنان در ورزشگاه، کندن یک مو از خرس

یکشنبه 10 اردی بهشت 1384
در مورد دستورآقای احمدی نژاد برای حضور زنان در ورزشگاهها به نظرم این خواست قلبی او نیست و اصلا هم به نظرم نمی آید که او با خواست نیروهای مدرن همراه شده باشد. اگر هم اکنون دولتی اصلاح طلب چنین دستوری را صادر می کرد احتمالا هم ایشان در هیأت رزمندگان اسلام حضور می یافت و خطابه ای در از بین رفتن ارزشهای اسلامی سر می داد. موضوع این است که چاره ای غیر از این وجود ندارد. قطعا او می دانست که علما موافق این رأی و نظر نیستند، چون از دستگاه فقهی آنان جز این انتظار نمی رود. اما چرا خلاف نظر آنان دستور داد؟ به نظرم از یک سو به این باز می گردد که چندان نمی توان جلوی خواسته های اجتماعی مقاومت کرد. دیر یا زود باید گام های دیگری از سوی حاکمان برداشته شود. اما در این مورد خاص ما با شکاف دینداری سنتی با حکومت داری مواجه هستیم. مطمئنا بخش عمده ای از بدنه ای که از احمدی نژاد حمایت می کند نه زنش را به ورزشگاه می فرستد و نه به دخترش چنین اجازه ای می دهد. بلکه از این دستور نیز چندان دل خوشی نخواهد داشت. موضوع این است که نمی توان در این دوران حکومت ورزی کرد و فضای اجتماعی سکولار را به توجیه دین تفسیر کرد. فقط با زور و فشار می توان بر این فضاها با نگاهی ایدئولوزیک نگریست، که تاکنون بوده است. علاوه بر این که از درون حکومت فی نفس حکومت ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاه ها بیرون نمی آید. اما از دل فقه بیرون می آید. خب حالا که این ممنوعیت ارتباطی به حکومت ندارد چرا توپ در زمین فقیهان نباشد. چرا سیاست باید پاسخگوی آن باشد. سیاست حکم خودش را که حکمی سکولار و بی ارتباط با حوزه دین است می دهد و دین نیز حکم خود را می دهد. در این میان فشار اجتماعی و سیاسی هر کدام بیشتر بود برنده است. و در هر دو حالت احمدی نژاد. چرا که اگر بتوان علما را راضی کرد نظر موافق بخشی از زنان جلب شده است و اگر نتوان آنها را راضی کرد، تقصیر به گردن فقیهان خواهد افتاد
با این حال برای جنبش زنان نیز یک گام به جلو است. تسخیر عرصه ای دیگر از سوی زنان علاوه بر این که آنان را به یکی از خواسته هاشان رسانده است، فضاهای سکولار را گسترش می دهد که خود کندن یک مو از خرس است

Saturday, April 08, 2006

همايش مسائل علوم اجتماعي ايران

شنبه 19 فروردين 1384
علوم اجتماعي حدود 60 سال است كه در ايران قدمت دارد. از هنگامه‌اي كه دكتر صديقي كرسي جامعه‌شناسي آموزشي را برقرار كرد و تا آن زمان كه جامعه‌شناسي به عنوان يك رشته پا گرفت و تا اكنون كه چندين دانشكده و گروه به اين رشته اختصاص يافته‌اند‏ اين رشته‌ي علمي تحولات بسياري را به خود ديده است. هنگامه‌اي آمد كه برخي بر آن مهر علوم الحادي نهادند و در آن چيزي جز كفر نيافتند و تلاش كردند تا در دانشگاه‌هايمان تدريس نشود و اكنون كه انواع و اقسام كتاب‌هاي تئوريك و تحليلي اين حوزه از تاليف و ترجمه به چاپ رسيده است و دسترسي ما به منابع اين رشته‌ي علمي بيش از پيش شده است. با اين حال اين پرسش مطرح است كه علوم اجتماعي در ايران چه سيري را پشت سر نهاده است و بر سر راه توسعه‌ي آن چه موانع و مشكلاتي وجود دارد؟ چه بايد كرد و اين راه را چگونه پيموده‌ايم و چگونه بايد بپيماييم؟ و پرسش‌هاي بسياري ديگر كه بخشي از آن در همايش مسائل علوم اجتماعي ايران پاسخ گفته مي‌شود
قرار است در 13 و 14 ارديبهشت ماه انجمن جامعه‌شناسي ايران همايشي را با اين عنوان در داشكده‌ي علوم اجتماعي دانشگاه تهران برگزار كند و تعدادي از جامعه‌شناسان كشور در اين باره به بحث بنشينند. توضيح بيشتر در اين باره را در وبلاگ اين همايش و نيز در سايت انجمن جامعه‌شناسي ايران مطالعه كنيد. علاقه‌مندان از هم‌اكنون برنامه‌ريزي كنند و دوستاني كه مي‌توانند لينك اين وبلاگ را در وبلاگ خود بگذارند