آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Saturday, May 19, 2007

دموكراسي؛ ما و ديگران

شنبه 29 ارديبهشت 1386
اول/ ساركوزي در فرانسه پيروز انتخابات شد و با شش درصد بيشتر از رقيب خود به رياست جمهوري اين كشور رسيد. با اين حال، مي‌شنويم و مي‌بينيم كه گروه‌هاي مخالف سياست‌هاي او كه عمدتا چپ‌ها و جوانان هستند، پس از پيروزي و روي‌كار آمدن او راهپيمايي‌هاي گسترده‌اي را سامان دادند و به سياست‌هاي هنوز اجرا نشده‌ي وي اعتراض كرده‌اند. دولت، پليس و ديگر نهادهاي حكومتي جلوي اين راهپيمايي‌ها را نگرفتند و نخواهند گرفت و توان آن را نيز ندارند. همه پذيرفته‌اند كه اعتراض به سياست‌هاي ساكن كاخ اليزه حق همه است و اين حق به منافع ملي ضربه نمي‌زند و دشمنان فرانسه را عليه فرانسه متحد نمي‌كند. اين اعتراض‌ها موقعيت فرانسه و حكومت آن را تضعيف نمي‌كند. در اين ميان كسي جاسوس بيگانگان معرفي نمي‌شود. درگيري‌هاي اندكي كه اتفاق مي‌افتد به دستگيري موقتي تعداد اندكي مي‌انجامد كه آنان البته عاملان بيگانه نيستند. شهرونداني هستند كه از حق خود براي اعتراض استفاده كرده‌اند و همه اين حق را پذيرفته‌اند. آنان به اين دموكراسي فخر مي‌فروشند و تهوع نيز نمي‌آورند.
دوم/ با به پايان رسيدن جنگ 33 روزه‌ي حزب‌الله و صهيونيست‌ها زمزمه‌ي اعتراض به عملكرد دولت اولمرت در سرزمين‌هاي اشغالي شكل گرفت و در نهايت كميته‌ي بررسي جنگ تشكيل شد. اين كميته پس از چند ماه به اين نتيجه رسيد كه اولمرت و ارتش به اشتباه وارد جنگ شده‌اند و آنان را مورد پرسش و مؤاخذه قرار دادند. گفته مي‌شود در گزارش به تأثيرپذيري اولمرت و ارتش از امريكاييان اشاره و انتقاد شده است كه آنان منافع ملي را فداي منافع و خواست امريكا كرده‌اند. در نظر داشته باشيم كه در كنار اسراييل مبارزان فلسطيني و حزب‌الله وجود دارند كه تحديدي جدي براي آنان محسوب مي‌شوند. اعراب هنوز روابط كاملا مناسبي با اسراييل ندارند و نسبت به اعمال اين كشور هر از گاهي اعتراضي مي‌كنند. ايران، خواهان حذف اين كشور از نقشه‌ي جغرافيا است و اگر از بيرون ببينيم، اين كشور موقعيت كاملا تثبيت شده‌اي ندارد. با اين حال، با انتشار گزارش، كسي محكوم به عمل خلاف مصالح حكومت نمي‌شود. كسي دستگير نمي‌شود و كسي نمي‌گويد در اين شرايط كه دشمنان ما را محاصره كرده‌اند، بايد سكوت كرد و سخن نگفت و نقد نكرد و اگر چنين شود، موافق دشمنان عمل شده است. شنيدم سيد حسن نصرالله اين اقدام اسراييلي‌ها را ستود.
سوم/ زناني به اعتراض محاكمه‌ي چند زن ديگر جلوي دادگستري تجمع مي‌كنند. آنان ظاهراً به جهت اقدام عليه امنيت ملي دستگير مي‌شوند. معلماني براي احقاق حقوق مادي خود جلوي مجلس تجمع مي‌كنند، تعدادي از آنان دستگير و گويا متهم به اقدام عليه نظام جهموري اسلامي مي‌شوند. كارگران، دانشجويان و هر قشر و طبقه‌اي كه به هر اعتراضي برخيزد، گفته مي‌شود همسوي با دشمنان اسلام و انقلاب و جمهوري اسلامي و با بودجه‌ي دشمنان چنين كرده‌اند. گفته مي‌شود آنان در صدد براندازي نرم و سخت بوده‌اند و هزار اتهام ديگر كه نصيب آنان مي‌شود. مگر ماجراي مطبوعات و اصلاح‌طلبان غير از اين بود؟! اين اتهامات چنان شده است كه مخالفان نظام نيز از آن بهره‌برداري مي‌كنند و هر اعتراضي را به معني اعتراض به نظام مي‌گيرند و روي آن هزاران تبليغ مي‌كنند. در صورتي كه نه آن اتهام درست است و نه اين برداشت. با اين حال، دموكراسي براي ما تهوع‌آور هم هست!!!ا

Tuesday, May 08, 2007

عزت‌الله سحابي، سرمايه‌ي بزرگ ايران‌زمين

سه‌شنبه 18 ارديبهشت 1386
روز يكشنبه جايزه‌ي قلم طلايي از سوي انجمن دفاع از آزادي مطبوعات به مهندس عزت‌الله سحابي تعلق گرفت و تقديم شد. نشستي در اتاق نشست‌هاي انجمن صنفي روزنامه‌نگاران برگزار شد. بيشتر باشندگان، سياسي بودند: از اعضاي نهضت آزادي، ملي ـ مذهبي‌ها، كانون نويسندگاني، كانون دفاع از حقوق بشر، انجمن صنفي و انجمن دفاع از آزادي مطبوعات و تعدادي روزنامه‌نگار. تعدادي نيز سخنراني كردند مانند اشكوري، يزدي، رييس‌طوسي، كديور و دو بيانيه نيز از طرف انجمن دفاع از آزادي مطبوعات و خانم شيرين عبادي خوانده شد. در پايان نيز مهندس سحابي سخناني ايراد كرد. الحق و الانصاف سخنان او در جمع سخناني كه ايراد شده بود، درخشيد و به قول معروف يك سر و گردن بالاتر ايستاد
سحابي سخنش را به اين بيت شعر از نشريه‌ي طنز چلنگر آغاز كرد كه در سال‌هاي بيست و پنج تا 32 منتشر مي‌شد و وابسته به حزب توده بود كه: بشكني اي قلم، اي دست اگر/ پيچي از خدمت محرومان سر
او گفت هميشه اين شعر آويزه‌ي گوشش بوده ولي اكنون بايد ديد كه محروم كيست؟ بحثي كرد كه ديگر نمي‌توانيم كارگر و كشاورز را كه در ادبيات ماركسيستي محروم تلقي مي‌كردند، امروزه نيز محروم بدانيم. چرا كه انواع و اقسام حمايت‌هاي قانوني رسمي و غيررسمي از اين قشر بزرگ جامعه مي‌شود و در مجموع زندگي‌شان نيز نسبت به گذشته تغيير بسياري كرده و از ثبات بيشتري برخوردار است. حال اگر اين دو قشر را محروم نناميم، چه كسي محروم است؟ او نتيجه گرفت كه مصداق محروم براي اين شعر، «ايران» است. كشور ايران، امروزه محروم‌ترين است و بايد دست و قلم را به خدمت او درآورد. او بحث كرد پس از انقلاب نيروهاي مادي و انساني اين سرزمين به جهت مديريت غلط به اضمحلال كشيده شده است و كشور در شرايط بحراني جدي است. او گفت علي‌رغم اين كه فردي مذهبي و پاي‌بند شريعت است، ولي معتقد است كه اسلام نيازي به دفاع ما ندارد چرا كه خدا خود گفته است «انا له لحافظون». و اين تنها ايران است كه هيچ مدافعي ندارد و از داخل و خارج در تلاشي سازمان‌يافته در مسير نابودي و اضمحلال و فروريزي آن گام برمي‌دارند. او از وضعيت آب‌هاي زيرزميني و برداشت‌هاي بي‌حساب پس از انقلاب، وضعيت جنگل‌ها و نابودي مراتع، استخراج نفت و به نابودي كشاندن سرمايه‌ي حاصل از فروش آن و نيروي انساني به هدر رفته در اين سي سال گفت كه اكنون در وضعيتي است كه چنان زخمه‌هايي بر پيكر ايران پس از انقلاب وارد شده كه تقريبا تمام نيروهايش تحليل رفته است و او تنها نگراني‌اش اين است كه ايران نتواند از پس اين آسيب جان سالم به در برد. او گفت علي‌رغم اين كه خود را ناسيوناليست در معناي نژادپرستانه‌اش نمي‌داند ولي هيچ ابايي ندارد كه او را از منظري كه خود به تعريفش نشست، او را ملي‌گرا بخوانند
سحابي به سختي از روي‌ صندلي برخواست، به سختي و با عصا قدم برداشت و پشت تريبون قرار گرفت. ولي به گرمي سخن گفت و الحق به حق گفت و دلسوزانه و با صميميت از ايرا ن و نگراني‌هايش گفت. او هميشه چنين بود. و آقايان او را كه هجده سال قبل از انقلاب داغ زندان را كشيده بود، دو سال نيز به زندان جمهوري اسلامي فرستادند و انرژي و توانش را ستاندند. اما قلب سحابي همچنان براي ايران مي‌تپد. پاينده باد او و سرمشقي براي ما

Wednesday, May 02, 2007

مصلاي تهران و حجاب

چهارشنبه 12 ارديبهشت 1386
همان طور كه در يادداشت قبلي نوشتم، مسأله‌ي حجاب در جامعه‌ي ما اصلا به عرف و شرع ربطي ندارد. پس موضوع چيست؟ به اعتقادم حجاب، تنها نماد ايدئولوژيك جمهوري اسلامي شده است. درست يا غلط بودنش بماند. مهم اين است كه در فرآيند اجتماعي و سياسي اين بيست و هشت سال، و نفوذ انديشه‌هاي قشري و سلطه يافتن آن، حجاب به عنوان نماد ايدئولوژيك اين حكومت مستقر شده است. تقريبا در تمام جوامع و حكومت‌ها مي‌توان نمادهايي را يافت. مثلا قبل از انقلاب تأكيد زيادي به ايران باستان مي‌شد و تخت جمشيد و پاسارگاد در كنار بار تاريخي‌شان، وجهي نمادين نيز يافته بودند. علاوه بر اين كه در آن حكومت، برج آزادي كه شهياد خوانده مي‌شد،‌ نماد تهران بود كه هنوز نيز چنين است. هر چند تلاش شده است با ساختن برج ميلاد آن را به عنوان نماد تهران معرفي كنند، ولي به نظرم اين امر شدني نيست؛ چرا كه ميدان آزادي كه به قول يكي از دوستان نمادي تسخيرشده است، از جايگاهي برخوردار است كه رقابت با برج ميلاد برايش امكان‌پذير نيست؛ بالاخص آن كه برج آزادي در يكي از مهمترين ورودي‌هاي شهر و نيز جايي واقع است كه مي‌تواند مقصد برخي راهپيمايي‌ها و مراسم باشد. مصلي نيز هنوز نتوانسته به عنوان نماد حكومت مطرح شود. چون هنوز به پايان نرسيده است و معلوم چه زماني به پايان مي‌رسد. تقريبا اگر براي هر طرح عمراني زماني براي پايان آن مشخص باشد، براي مصلي هيچ زماني مشخص نيست، چون با اتمامش مي‌توان انتظار فروريزيش را داشت. شايد به همين جهت است كه چند سالي است تغيير كاربري هم داده است و نمايشگاه پوشاك و كتاب را در آن برگزار مي‌كنند. حال، با فقدان چنين نمادهايي، تنها حجاب مي‌ماند كه در آن نيز عرف راه ديگري را مي‌پيمايد كه خواست نظام سياسي نيست و اگر در برابر آن مقاومتي نشود اين نماد با بحران بزرگي مواجه مي‌شود. اما نظام سياسي، موضوعي پارادوكسيكال را به عنوان نماد خود برگزيده است، چرا كه دست‌گذاردن به اين موضوع و فشار آوردن به عرف و هنجارهاي مقبول جامعه، آن را با بحران مواجه مي‌كنند و تمام اقدامات انجام شده براي ترويج آن را به ضد خود بدل مي‌كند. مشاهده‌ام از برخورد پليس با دختران و زناني كه حداقل حجاب مقبول آقايان را ندارد، نشان مي‌دهد كه نگرش مثبتي را در مردم ايجاد نمي‌كند و اين همان چالشي است كه نظام سياسي با آن مواجه است. برخورد نكردن به افول نماد مي‌انجامد و برخورد كردن به افول مقبوليت
اين هم دو لينك مرتبط: انسان در شطرنج و آينده