آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Monday, April 30, 2007

حجاب، در عرف و شرع

دوشنبه 10 ارديبهشت 1386
مدتي است كه طرح امنيت اجتماعي با محوريت برخورد با كساني كه پوشش مقبول نظام سياسي را ندارند، آغاز شده است. پريشب نيز تلويزيون نحوه‌ي برخورد زنان انتظامي را با برخي از زنان نشان مي‌داد كه پليسان مرد، زنان و دختراني كه از نظرشان پوشش مناسب نداشتند را نزد زنان ارشادكننده راهنمايي مي‌كردند. زنان انتظامي به زنان و دختراني كه داراي پوششي معمولي بودند و كمي از موي سرشان بيرون بود مي‌گفتند آيا اين نحوه‌ي پوشش به لحاظ عرف و شرع جامعه‌ي ما اشكال ندارد؟ من به اين پرسش آنان كوتاه پاسخ مي‌گويم
اول آن كه عرف، قاعده‌ي رفتاري پذيرفته‌شده در جامعه است كه ممكن است به زبان نيايد ولي در عمل خود را به نمايش مي‌گذارد. از اين منظر بخش عمده‌ي پوشش موجود در عرف پذيرفته شده است. به اين جهت كه به آن عمل مي‌شود و جامعه ـ نه نهادهاي انتظامي و وابسته به حكومت ـ نسبت به آن عكس‌العمل نشان نمي‌دهد. پوشش مانتو و روسري يا با مقنعه حتي اگر مو نيز بيرون باشد از نظر جامعه مطرود نيست؛ اگر چنين بود مورد پذيرش واقع نمي‌شد. پذيرش عمومي يك رفتار به معناي پذيرش آن از سوي عرف است. نتايج مطالعات انجام شده نشان مي‌دهد كه تنها نزديك به يك پنجم از مردم حجاب مورد پسندشان را چادر و مقتعه‌اي عنوان كرده‌اند كه تن همان زنان انتظامي مي‌بينيم و نهايت اميد حاكمان ماست و چهار پنجم نحوي ديگر از حجاب را مي‌پسندند
دوم به لحاظ شرع، كه قاعده‌ي رفتاري بر مبناي متون ديني است در اين زمينه اجماع مشخصي وجود ندارد. مخصوصا اگر به متون اصلي شيعه و آراي فقهاي قديمي تمسك جوييم، آرا و ديدگاه‌ها كاملا متفاوت از آراي فعلي مجتهدان مي‌شود. هر چند در حال حاضر نيز ديدگاه‌هاي متفاوت وجود دارد تا جايي كه برخي حجاب مو را مستحب مي‌دانند نه واجب. حتي از آيات سي و سي و يك سوره‌ي نور نيز حكم وجوب بيرون نمي‌آيد. در انتهاي آن دو آيه كه احكامي در مورد پوشش آمده نگفته بر شما واجب است كه چنين باشيد، گفته لعلكم تفلحون، باشد كه رستگار شويد. احمد قابل طي مقاله‌اي در اين باره آورده است كه سيد محمد عاملي صاحب مدارك الاحكام بيان مي‌كند كه تا آن زمان در اكثر عبارات فقهاي شيعه، بحثي از وجوب پوشاندن مو نشده است. حتي علامه مجلسي نيز حكم به وجوب پوشاندن مو نداد و بنا را بر احتياط گذارد و برخي از فقها نيز حكم به عدم وجوب پوشش مويي داده‌اند كه از محدوده‌ي سر به محدوده‌ي صورت و كتف مي‌ريزد. علامه حلي نيز كم و بيش چنين حكمي داشته است. بگذريم از اين كه تمام اين احكام مربوط به زنان مسلمان غيربرده است. حتي همين حجاب نيز بر كنيزان حرام قلمداد مي‌شد. ظاهرا از قدما تنها شيخ طوسي است كه نظري متفاوت دارد و پوشش كامل را واجب مي‌داند. در چنين فضايي از فقدان يكدستي آرا بين فقهاي بزرگ شيعه، نيروي انتظامي چه چيزي را به نام شرع پيگيري مي‌كند؟

Wednesday, April 25, 2007

درآمد سرانه كجاست؟

چهارشنبه 5 ارديبهشت 86
چند روز پيش در خبرها شنيدم كه درآمد سرانه هر ايراني در سال گذشته دو ميليون و نهصد هزار تومان محاسبه شده است؛ يعني ماهيانه حدود 242 هزار تومان. با توجه به اين كه اين مبلغ درآمد شاغلان نيست، بلكه درآمد سرانه‌ي هر ايراني اعم از شاغل و غيرشاغل، بزرگ و كوچك مي‌شود براي اين كه ميزان آن را بهتر دريابيم مي‌توانيم به مثال تمسك بجوييم. ابتدا بايد اشاره كرد كه در ايران عمدتا پدر خانواده شاغل است و به عبارتي ديگر فرض را بر اين بگيريم كه در اكثر موارد در هر خانواده تنها يك نفر شاغل است. از سوي ديگر مثال را در مورد يك خانواده‌ي چهار نفري پي بگيريم. در اين مورد درآمد سرانه اين خانواده حدود يازده ميليون و ششصد هزار تومان در طول سال خواهد شد. اما چون فقط يك نفر شاغل است، و اگر درآمد او را در ماه چهارصد هزار تومان فرض كنيم، درآمد اين خانواده در طول سال چهار ميليون و هشتصد هزار تومان مي‌شود يعني شش ميليون هشتصد هزار تومان كمتر از مبناي درآمد سرانه
حالا به دور و بر خودمان نظري بياندازيم و درآمد ماهانه‌ي خانواده‌ها را مورد ارزيابي قرار دهيم. چند درصد داراي چند درآمدي هستند؟ چند درصد زير اين خط و چند درصد بالاتر هستند؟
بدون اين كه بخواهيم به سراغ آمار و ارقام برويم به سادگي مي‌توانيم نتيجه بگيريم كه بخش عظيمي از جمعيت فاقد اين درآمد بلكه بسيار كمتر از اين دريافت مي‌كنند و بخش نسبتا اندكي درآمدي بسيار كلان دارند. ممكن است گفته شود بخش اصلي اين درآمد در بودجه‌هاي دولتي صرف و سرمايه‌گذاري مي‌شود. البته آن نيز در درآمد سرانه محاسبه مي‌شود ولي بد نيست به يك نكته توجه كنيم. سال گذشته بيش از 50 ميليارد دلار درآمد داشتيم. سال قبل از آن بيش از 40 ميليارد دلار. حدود 80 ميليارد دلار نيز گفته مي‌شد ذخيره ‌ارزي بود. در مجموع نزديك به 170 ميليارد دلار طي اين دو سال در اختيار دولت احمدي‌نژاد بوده است كه گفته مي‌شود ذخيره‌ي ارزي در اواخر سال حدود يك رقم بوده است. 170 ميليارد دلار عدد كوچكي نيست. حتي اگر 20 ميليارد نيز در برآوردها اشتباه باشد باز اين عدد خيلي بزرگ است. اين پول كجا رفته است؟ در كجاي زندگي من و تو خود را نشان داده است؟ اين پول عظيم به جيب چه كساني رفته است؟ در كجا خرج شده است؟ چرا اين حجم عظيم خود را در جامعه‌ي ما به نمايش نمي‌گذارد؟

Sunday, April 08, 2007

اولين اولتيماتوم پس از انقلاب به بار نشست

شنبه 19 فروردين 1386
ماجراي 15 ملوان انگليسي در چنان حجم وسيعي از تبليغات رسانه‌اي تلويزيون(پروپاگاندا به معناي دقيق كلمه) پيش رفت تا همه باور كنند نتيجه‌اي جز اقتدار جمهوري اسلامي در پي نداشت و بارها يك جمله از مقاله‌ي يك نويسنده در ميان هزاران مقاله‌اي در يك روز در روزنامه‌هاي اروپايي و امريكايي منتشر مي‌شود خوانده شد كه امريكا و انگليس در اين ماجرا تحقير شدند.اما واقعيت ماجرا چه بود؟ هر چند در آن روزها به اطلاعات ديگري دسترسي نداشتم اما وقتي با بزرگنمايي‌هاي تلويزيون مواجه شدم از همان ابتدا متوجه بودم كه ماجرا دقيقا آن چيزي نيست كه گفته مي‌شود. به دوستان پيشنهاد مي‌كنم كتاب قدرت تلويزيون اثر ژان كازنو ترجمه مرحوم اسدي را بخوانند. اين كتاب مي‌آموزد كه تبليغات و گزارش‌هاي تلويزيون را اصلا نبايد جدي گرفت
به هر صورت ما 15 متجاوز را گرفتيم كه گفته مي‌شد براي جاسوسي آمده بودند. البته حدود 300 متر وارد آب‌هاي ايران شده بودند. بعد شروع به تبليغات كرديم كه آن‌ها متجاوز بودند و بايد محاكمه شوند. اما پس از اولتيماتوم بلر كه گفته بود اگر ايران ظرف 48 ساعت ملوانان را آزاد نكند به شيوه‌ي ديگري برخورد خواهد كرد، زمان به نصف نرسيده بود كه رأفت اسلامي‌اي كه شب عيد دامن معلمان را نگرفت، دست كارگران را نفشرد، زنان معترض را كوفت، بر متجاوزان از بيت‌المال كشور كت و شلوار شيك پوشاند و با كلي هديه و سوغات و شادي و هلهله و مشايعت رسمي و گپ دوستانه‌ي احمدي‌نژاد و عكس يادگاري و هزار كوفت و زهرماري به كشورشان گسيل داشت. هيچ كس هم در نهايت به درستي نفهيد براي چه اين افراد دستگير شده‌اند و براي چه آن جنجال به راه افتاد و براي چه آزاد شدند و چه نتيجه‌اي براي آقايان داشت؟ البته گفته شد كه انگليسي‌ها طي نامه‌اي قول داده‌اند چنين اعمالي را تكرار نكنند ولي اين نامه هيچگاه خوانده نشد و يا بخش‌هايي از آن در اختيار رسانه‌ها قرار نگرفت
عقل سليم درمي‌ماند چرا در چنين موقعيتي كه به لحاظ سياسي و روابط بين‌الملل در ضعيف‌ترين موضع خود پس از انقلاب قرار داريم، بايد چنين ماجراجويانه براي خود و كشور مسأله درست كنيم كه هيچ سودي را عايد كشور نكند. كدام اقتداري در پس اين اقدام نهفته است كه با يك تشر بلر و با آن سلام و صلوات پر سر و صدا به پايان برسد. چرا بايد كار را به جايي رساند كه با اولتيماتوم آنان مواجه شويم و چرا در مقابل اين اولتيماتوم مقاومت نشد. ما پس از انقلاب اسلامي اين يكي را نداشتيم كه در دولت احمدي‌نژاد تجربه كرديم و جالب آن كه آن را نشانه‌ي اقتدار خود مي‌ناميم. اما يك چيز مي‌ماند بالاخره اين انگليس است كه مي‌تواند چنين كند؛ مگر در ايران داراي پايگاه سنتي نيست؟!ا