آينده‌ي آبي

از درد و غم رفته و آينده چه گويم ـ انديشه‌ي مستقبلم از حال برآورد. صائب تبريزي

Wednesday, October 31, 2007

كمدي انتقاد

چهارشنبه 9 آبان 1386
مي‌خواهد جشنواره‌ي انتقاد به دولت راه بياندازد و منتقد برگزيده انتخاب كند و جايزه بدهد. اين هم از آن طنزهاي تلخي است كه سراغش را در اين خراب‌آباد مي‌توان گرفت. همه چيز به صورت يك كمدي مضحك و مسخره جلوه مي‌كند و يا به دنبال اين هستند كه چنين جلوه بدهندش. مگر همه چيز به بازي گرفته نشده است، اين هم يكي ديگر. نقد و انتقاد كه از دين و ايمان مردم بالاتر نيست كه چنين مضحكه شده و توپ بازي اصحاب قدرت. و الا مگر بر كسي پنهان است كه در اين ديار بر سر مطبوعات و دانشگاهيان كه مهم‌ترين كانون‌هاي انتقادي هستند، چه بلايي آمد كه هنوز هم ادامه دارد. در همين سال جاري چند نشريه حكم تعطيلي گرفتند و چند استاد دانشگاه كه نقدي بر زبان مي‌راندند خانه‌نشين شدند. اصلا اين حديث تكراري تاريخ اين ديار است، و در اين سال‌ها حديث روزمرگي‌مان شده است. حرف‌هاي تكراري هر روزمان كه فلان نشريه بسته شد. فلاني اخطار گرفت، فلاني احضار شد، فلاني تنبيه شد، فلاني حكم گرفت. ديگر برايمان عادي عادي شده است. براي همين جشنواره انتقاد امري مسخره مي‌نمايد. علاوه براين كه مسخرگي در ذات آن نيز نهفته است. چرا كه براي انتخاب انتقاد خوب كلي شاخص تعريف مي‌كنند كه دولتي است؛ يعني برآمده از كانون قدرت سياسي. ذات انتقاد، نپذيرفتن محدوديت است. محدوديت در نقد قدرت بي‌معنا است. مي‌گويند: نقد منصفانه. انصاف از نگاه كه؟ همين كلمه محدوديت‌آور است. انصاف را عقل جمعي تعريف مي‌كند كه به لحاظ حقوقي مي‌شود همان هيأت منصفه‌اي كه هيچگاه حضور ندارد و اگر دارد با گزينش دولتي شكل‌ مي‌گيرد. حكم عقل جمعي دربار‌ه‌ي نقد، نياز به كناره‌گيري قدرت از حيطه‌ي نقد دارد. اين نيز در اين خراب‌شده امكان‌پذير نيست

Sunday, October 28, 2007

بي‌خبري آل‌احمدوار

يكشنبه 6 آبان 1386
كم و بيش همه مي‌دانيم كه آل‌احمد يكي از طرفداران نهضت ملي شدن صنعت نفت و از فعالان سياسي آن دوره بود كه به همراه خليل ملكي از حزب زحمتكشان بيرون آمد و از افراد مؤثر نيروي سوم شد. او در آن دوره در كوران حوادث سياسي بود؛ آن هم به صورتي فعال نه منفعل. با اين حال، جلال پس از سه روز از كودتاي 28 مرداد با خبر شد. اين فعال سياسي كه لحظه‌اي آرام و قرار نداشت، در روزهايي كه تهران روزهاي سرنوشت‌ساز يك ملت را پشت سر مي‌گذاشت در خانه‌اش در محله‌ي دزاشيب مشغول رسيدگي به امور بنايي خانه بود و از همه چيز بي‌خبر و شايد تعمدي هم در آن بوده باشد
حكايت روشنفكران و فعالان سياسي ما در دوره‌ي فعلي، حكايت تكراري آل‌احمد شده است. گويي همه در اين روزهاي پرمسأله خسته از كوله‌بار سنگيني كه تاريخ بر دوشمان گذارده است، به كنج خانه‌هامان رفته‌ايم و امور شخصي‌مان ارجحيت يافته‌ است. اين بي‌توجهي كه به تقويت روند موجود مي‌افزايد ممكن است شرايطي را در پي داشته باشد كه نه از تاك نشاني ماند و نه از تاك‌نشان و هنگامي به خود آييم كه بساط خيلي چيزها جمع شده باشد و امكان پهن كردن آن ديگر مهيا نباشد
تنها گروهي كه در اين ميان با جرأت به ميان آمد و در مقطعي كوتاه به تنوير افكار عمومي پرداخت و چون تداوم نداشت، از اثربخشي بلندمدت چشم پوشيد، اقتصاددانان بودند كه به نقد علمي و دقيق عملكرد و سياست‌هاي دولت نهم پرداختند
نه اهالي علم سياست، نه اصحاب جامعه‌شناسي، نه روان‌شناسان و اهالي علوم تربيتي، نه تربيت‌يافتگان علوم مديريتي، نه اصحاب فرهنگ و هنر هيچ يك به صورتي منسجم و يك دست تلاشي را براي جلوگيري از شتاب اضمحلال در پي نگرفتند. گويي همه در خفا براي فروپاشي به انتظار نشسته‌اند و آماده‌ي شادماني‌اند. اما غافل از آن كه ابتدا دامان خود آنان آلوده خواهد شد. هنرمندانمان كه بدتر از ديگران، بايد مراقبشان بود كه به ملت گل نزنند
گوش شنوا را لزوماً‌ نبايد در حاكمان جست كه آنان صم و بكم به راه خود مي‌روند. به قول مدرس، خطايي كه سيدجمال كرد اين بود كه به دنبال گوش سلاطين بود و نصايحي براي علما. ولي اگر براي مردم مي‌نوشت و مي‌گفت اثربخشي بيشتري داشت. گوش را بايد در ميان مردم يافت؛ مردمي خسته از ناملايمات و ناتواني‌هاي چندباره و تكراري مديريتي كلان كشور. همه‌ي اين‌ها يك جو صداقت مي‌خواهد كه هيچ گاه در احزابمان چه چپ و چه راست نيافته‌اند

Monday, October 15, 2007

عمادالدين باقي در زندان

دوشنبه 23 مهر 1386
عمادالدين باقي بازداشت و روانه‌ي زندان شد. با او در روزنامه‌ي جمهوريت كار كردم. پيش از آن نيز مي‌شناختمش. نزديك به سه ماه تلاش براي انتشار روزنامه‌اي كه وقتي آغاز به كار كرد، تفاوتش را با ديگر روزنامه‌ها به خوبي مي‌شد مشاهده كرد و اصحاب قدرت كه امنيت ملي را معادل امنيت خود مي‌پندارند تنها تحمل دوازده شماره‌‌اش را داشتند؛ يا باقي و چند تن از اعضاي تحريريه بايد مي‌رفتند يا روزنامه، و روزنامه بدون باقي نمي‌توانست بماند. ايده و رويكرد از او بود. صبوري، دقت و تأكيد بر منافع ملي و پاي‌بندي به اصول و قواعد دموكراتيك از ويژگي‌هاي باقي است. حال اين كه اتهام اقدام عليه منافع ملي چگونه مي‌تواند به او بچشبد، حضرت حق هم سر در نمي‌آورد
سالياني است كه او به همت تعدادي از دوستان و همفكرانش، كانون دفاع از حقوق زندانيان را تأسيس و سامان داده است و الحق كه نقش مؤثري در سامان دادن به بخشي از مسائل و مشكلات زندانيان و دفاع از حقوق آنان و حتي جلوگيري از اجراي برخي احكام خشن داشته‌اند؛ اقداماتي كه غير از وجوه انساني‌اش، نقش قابل توجهي در تعديل چهره‌ي جمهوري اسلامي به عنوان نظامي خشن داشته است. هر چند ديگراني هستند كه اين چهره را پر از خشونت به تصوير مي‌كشند ولي تلاش باقي در جهت زدودن اين خشونت از چهره‌ي نظام بود. البته اقدامات او در اين فرآيند با منافع و مصالح بسياري از اصحاب قدرت ـ نه منافع و مصالح ملي ـ خواسته يا ناخواسته در تعارض قرار گرفته است. اين نيز او را در سيبل آنان قرار داده؛ سيبلي كه او را هر چند سال يك بار روانه‌ي زندان مي‌كند. اين را نيز از ياد نبريم كه نام باقي با پرونده‌ي قتل‌هاي زنجيره‌اي پيوند خورده است. او از جمله كساني است كه به جد در اين باره نوشت و تاوانش را با به زندان رفتن پرداخت
رييس كانون دفاع از حقوق زندانيان، اكنون در زندان به سر مي‌برد. اين اقدام شايد از نگاه برخي آقايان به مصالح صاحبان قدرت باشد، اما از يك سو، عاري از هر مصلحت‌انديشي ملي است، چرا كه بازتاب جهاني مثبتي به همراه نخواهد داشت و از سوي ديگر، صاحبان قدرت بدون نقد شدن ناتوان از فهم مصالح خود خواهد بود. باقي، مصالح حاكمان را نيز گوشزد مي‌كرد
بايد ديد، آيا احزاب اصلاح‌طلب نسبت به دستگيري رييس يك كانون غيردولتي اعتراض خواهند كرد